یادداشتهای یک کچل از خودراضی
شنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۴
سهشنبه، آذر ۲۹، ۱۳۸۴
باز هم مرگ
اون از مرگ ممیز
این هم از قتل صدو چند نفر آدم و بعدش هم مرگ نوذزی!
اصلا حوصله نوشتن ندارم!
به نظر شما چه فرقی است بین فرمانده ناو آمریکایی که با شلیک موشک هواپیمایی مسافربری ایران را ساقط کرد با کسی که دانسته یا ندانسته؟!!! باعث سقوط هواپیمای C130 شد؟
من که فکر میکنم سگ اولی به خود دومی شرف دارد(بیچاره سگ!)
دوشنبه، آذر ۱۴، ۱۳۸۴
این فکسون یه جایی بود که قرار بودیک imdb ایرانی بشود ،
کلی هم زحمت کشیده بود
حالا که وارد سایت می شوی یک راست redirect می شود به "مرکز توانمند سازی سازمانهای جامعه مدنی ایران"!
حالا یا مدیران فکسون "جامعه مدنی" باز شده اند یا "جامه مدنی" باز ها domain فمکسون را دزدیده اند!
راستش اکر قبلا هم در مسخره بودن مفهوم جامعه مدنی در ایران شک داشتم، حالا مطمئن ام! .
دوشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۴
دچار عارضه مرگ بدون جایگزین شده ایم!
چه کسی می خواهد جای ممیز،آتشی،شاملو،سهراب ،ساعدی،... را بگیرد؟ چند نفر دیگر از این غولها مانده اند؟
در آن دهه خاص چه چیری قاطی آب کرده بودند که این همه آدم عجیب (در مقیاس ایرانی اش) و بدرد بخور بوجود آمد؟
در این دهه چه چیزی در آب مخلوط کرده اند که همه ان آدمها می میرند؟
----------------------
مدتهاست که اجاق مام میهن برای تولد آدمهایی این چنین کور شده است، کسی یک پزشک خوب سراغ ندارد؟
دوشنبه، آبان ۲۳، ۱۳۸۴
به ایران نیامد بجز سوز و ساز
ز دشمن بجز آتش و خون نبود
بجزغرش دیو مجنون نبود
بسوزاند دشمن کتاب مرا
همه رامش و خُر و خواب مرا
کنون، گاه پیکار آزادی است
سرآغاز عمران و آبادی است
اگر او کتابم به آتش کشید
سرآپایم آرام و شادی ندید
بسوزیم گر بوم فرخنده را
برانیم این دیو شرمنده را
بسازیَمش از نو به جوش و خروش
به فر اهورا و مهر سروش
به خاک ار کشیم آسمان و زمین
بسوزیم بنیاد، ناپاک دین
به آتش دهیم، اهرمن کیش را
رهانیم این قوم درویش را
سزد گر جهانی شود زیر و رو
که باز آوریم، آب رفته به جوی
از انجمنه پادشاهی ايران
دوشنبه، آبان ۱۶، ۱۳۸۴
- که هدف زندگی در این دنیا را خوشبخت زیستن و خوشبختی بدیگران رساندن می دانید
- که جانوران و گیاهان را دوست داشته و میخواهید فضایی را بوجود آورید که همه جانداران شکوفا شوند
- که آزادی گزینش را برای خود و همگان گرامی میشمارید و برابری زن و مرد را پایه آیین خود میدانید و سرانجام اگر ديدگاهی سازنده و مثبت به زندگی داريد، پس شما بدون هیچ چون و چرایی یک زرتشتی راستین هستید، حتی اگر خود نمیدانید.
چهارشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۸۴
جمعه، آبان ۰۶، ۱۳۸۴
مجرم به محل جنايت بر مي گرده!
گيرم كه اين بار با يه قرارداد ظاهرا محكمتر!
گيرم براي يه كار ديگه!
در هر حال اين باعث مي شه كه او ضرب المثل بالا رو بيشتر باور كنم، حتي اگه او جنايت رو در حق خودم كرده باشم!
دوشنبه، مهر ۱۱، ۱۳۸۴
دنيا!!
شهریار کوچولو گفت: -اوه نه! آن رو کرهی زمین نیست.
روباه که انگار حسابی حیرت کرده بود گفت: -رو یک سیارهی دیگر است؟
-آره.
-تو آن سیاره شکارچی هم هست؟
-نه.
-محشر است! مرغ و ماکیان چهطور؟
-نه.
روباه آهکشان گفت: -همیشهی خدا یک پای بساط لنگ است!"
از شازده كوچولو
دنيا ي جالبي يه!
از يه طرف با كسايي طرفي كه اگه از كله صبح تا بوق سگ (حتي بعضي وقتا در ادامه، از بوق سگ تا كله صبح) براشون كار كني وجون بكني ،پول درست وحسابي كه بهت نمي دن كه هيچ ، پشت سرت مي گن :"طرف كار نمي كرد كه،مي اومد اينجا C++Builder رو باز مي كرد بعد مي شست چت مي كرد!"
از طرف ديگه تو همون محيط با كسايي (و اين واين و ...)طرفي كه هميشه با دوستي و محبت بي اندازه شون تو رو شرمنده مي كنن!
دوشنبه، مهر ۰۴، ۱۳۸۴
یکشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۴
جمعه، شهریور ۲۵، ۱۳۸۴
كلي هم حال مي كنم باهاش
بخصوص برنامه نويسي تو لينوكس كه خيلي لذت بخشه!
اما اين باعث نمي شه هر چي دهنم اومد بهWindows و بيل گيتس بگم!
فكر كنم بعضيا عقلشون پاره سنگ ور ميداره!
يه زماني هم يادم هست كه مي گفتند والت ديزني حاسوس سيا بوده!
اين مطلب رو بخونيد تا منظورم رو بفهميد!
چهارشنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۸۴
چهارشنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۸۴
شنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۴
جمعه، شهریور ۱۱، ۱۳۸۴
چهارشنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۸۴
یکشنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۸۴
کرم
فکر کنم شکسپير اينو گفته:
اگه يه سيب رو گاز زدي و يه کرم درسته توش ديدي ناراحت نشو، وقتي ناراحت شو که سيب رو گاز زدي و يک کرم نصفه توش ديدي!
قبل از انتخابات دوم خرداد معروف سعي کردم دوستانم رو رو قانع کنم که راي دادن تا چه حد مي تونه غير منطقي باشه! اما راستش زياد اصراري نداشتم چون درهرحال مي خواستند به خاتمي راي بدن که يه دورهاي تو کتابخونه ملي بود و من هم هميشه کتابخونه ملي رو دوست داشتم!
تو دوره جديد بازم سعي کردم دوستام رو قانع کنم که راي دادن منطقي نيست،اينار با اصرار کمتر چون ميدونستم اصرارم بي نتيجه است ، چون ميخواستند به معين راي بدن که مي خواست همه کارهايي رو انجام بده که خاتمي نتونست با نخواست،
فکر ميکنم تفاوت اون گروه اول با گروه دومي که راي دادن تا حدي شبيه جمله شکسپير باشه!
گروه اول بعد از راي دادن دست کم با يه کرم درسته روبرو شد ولي گروه دوم با يه کرم نصفه!
سهشنبه، مرداد ۲۵، ۱۳۸۴
بعد از مدتها بالاخره يک بيانيه بدرد بخور و دور از سادهانديشي را در مبلاگستان خواندم!
اينقدر در اين مدت بيانيه هاي عجيب و غريب و ساده انديشانه ديده بودم که حالم از هر چه بيانيه و اين مزخرفات بود به هم مي خورد!
اما اين بيانيه چيز کامل و بدرد بخوري است ، بدون نشانه اي از جوزدگي
خوشحالم که باز هم مي توان مثل 2-3 سال پيش وبلاگ و وبلگستان تکيه کرد
نامه جمعی از بلاگرها خطاب به مردم ایران!
روشنفکران، اندیشمندان، شاعران، نویسندگان، روزنامهنگاران، بلاگرها و گروههای سیاسی مسئولند و باید راهی برای نجات کشور از وضعیت فرسايشی موجود پیدا کنند. نوشتن نامه، امضا کردن طومار، گذاشتن لوگو و اینگونه کارهای دفاعی همواره توأم با خستگی و فرسودگی و تلف کردن انرژی است. چنین کارهایی را ادامه میدهيم اما معتقديم که روند مبارزه اينک شيوهی ديگری را میطلبد.
بيست و شش سال گذشت و ما مدام داريم دفاع میکنيم که آدمی را از دست ندهيم. جمهوری اسلامی همه را به بازی گرفته، و همه مشغول اين مبارزهاند که يک روزنامهنگار کشته نشود، يک وکيل به اتهام جاسوسی در زندان نپوسد، يک زن سنگسار نگردد، و اين بازی تمامی ندارد. بيست و شش سال است که آدمها به جرم جنگ مسلحانه، بابيگری، جاسوسی، زنا، اهانت به اسلام، ايجاد تشويش اذهان عمومی، اهانت به رهبری، و هزاران جرم اينچنينی آزار میبينند و يا کشته میشوند، و ما قبل يا پس از حادثه واکنش نشان میدهيم.
روشهای دفاعی نتیجه نمیدهد. ما ایمان و اعتقادمان بر اين است که بايد از جسدبازی فاصله بگيريم، بايد از کابوس آنها رويا بسازيم. ما میتوانيم با طرح موضوع و ايجاد فکر آنها را به موضع دفاعی و سلبی بکشانيم. ما فرهنگ و خبر و هنر توليد میکنيم، آنها اگر میتوانند هزينه کنند و جلو آن را بگيرند. میدانيم که نمیتوانند. ما با آخرين تکنيکها، با تمام امکانات رسانههای جهانی از در و ديوار به درون خانهمان، ايران راه پيدا میکنيم تا جنگيرها بفهمند که جامعه نيازمند رهايیست، که حق انسان اعدام و سنگسار و آويختن و شکنجه و شلاق نيست، که شأن انسان آزادی و برابری و عدالت اجتماعی است.
اگر کسی فکر میکند سید علی خامنهای خداست و شاهرودی و مرتضوی برایش کار عزراییل را انجام میدهند و فقهای شورای نگهبان هم نگهبانان جهنم او هستند، خواهند دانست که يکبار زندگی میکنند، خواهند دانست که فريب اين متقلبان خدازده را نخواهند خورد.
نگاه کنید به مجلس مملکت، به رییس جمهورش که بناست کشور را بر پایهی استخاره اداره کند، نگاه کنيد به هجوم چهار پنج سايت و وبلاگ تروريستی که آنها ادارهاش میکنند! باور کنيد از وحشت به این زوزه کشیدن روی آوردهاند. در اندازههای ايران و توان روشنفکرانش نيستند. از ترس و وحشت روزنامهنگاران و روشنفکران و دانشجویان را در زندان سرکوب میکنند که ادای قدرت را دربياورند. هر صدای معترضی را خاموش میکنند، اما نمیدانند که صدای اعتراض از خانهی خودشان، از فرزندشان، از نزديکترين فردشان در سينه مانده است. از ترس آدم میکشند و ناگاه میبينيم جسد چهرهای برجسته در کوچه و بازار پیدا میشود.
آی آدمهای مسلمان، چپ، کمونیست، سلطنتطلب، کافر، بهايی، ارمنی، يهودی، زرتشتی، پیروان ادیان مختلف ... آهای ایرانی! نجات کشور در حرکت است و شرایط آن امروز فراهم شده.
ما امضاکنندگان این نامه معتقديم که با ایجاد امید در مردم از این حالت انفعال و دفاعی خارج شويم و در گامهای نخست در حمايت از مردم زجرديدهی کردستان به ياریشان بشتابيم. آزادی بیقيد و شرط زندانيان سياسی حق ماست، و با يورش به تمامی احساس خبری، آنها را از تاريکخانهها بيرون میآوريم. ايران کشور ماست، و آزاد کردنش هزينه دارد. با تمام وجود برای آزادی ايران تلاش میکنيم، و با ايجاد کار فرهنگی و خبررسانی بهموقع و افشای نکبت، به زندگی نور میتابانيم.
ايران نيازمند رهايی است، و ما ايرانیها نيازمند هماهنگی و يکپارچگی و فکرهای نو هستيم. حرکت را پرقدرت آغاز میکنيم.
دوشنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۸۴
کشف مهم!
از الان گفته باشم ، اگه فردا پس فردا ديديد ما رفتيم زير چرخ هواپيمايي چيزي، يا کار روح سعيد امامي مرحوم است يا جورج بوش پسر!
من ميتوانم با مدارک ثابت کنم آمريکاييها از 2-3 سال قبل ميدانستند رئيسجمهور بعدي ايران احمدي نژاد است، و کلي هم برنامه ريزي کرده بودند!
من از کجا فهميدم؟
ديشب براي بار چندم داشتم شرک را ميديدم، يکدفعه بهتم زد! چرا تا الان نفهميده بودم؟
شباهت حيرت انگيز شخص پادشاه با احمدي نژاد غير قابل انکار است!
با توجه به اينکه شرک (قسمت اول)مجصول 2-3 سال است ميتوان نتيجه گرفت که آمريکاييها از 2-3 سال پيش از انتخاب احمدينژاد خبر داشته اند!
اين آمريکايي هاي پدر سوخته از قبل همه چيز را مي دانند،مثل 11 سپتامبر که هيچ يهودي اي در ساخمان تجارت حهاني نبود!
جالا دارم بررسي ميکنم که شرک ،فيونا،و جناب خر چه کساني هستند در مملکت ما! شما ميدانيد؟
پنجشنبه، مرداد ۲۰، ۱۳۸۴
مردن؟
حقيقت اش را بخواهيد،هنوز هم فكر نمي كنم چيز زياد مهمي باشد.
اگر بعد از مرگ هم چيزي وجود داشته باشد ، نبايد تاثير چنداني در زندگي امروز ما داشته باشد.
هر چه باشد روزي است مثل فردا.
يعني كه به دليل وجود فردا ،زندگي امروز ما بايد تغيير كند؟
به نظر من كه مسخره است.
چه فردا وجود داشته باشد چه نباشد،رفتار امروز ما به يك اندازه بر دنياي اطرافمان تاثير مي گذارد.
ماهي سياه كوچولو مي گفت:
"مهم اين است كه زندكي يا مرگ من چه تاثيري بر زندگي ديگران مي گذارد"
اين مهم تر است يا اينكه از ترس چيز موهومي به نام آتش جهنم،يا به خاطر جايزه هاي مسخره اي مثل حوري و غلمان يا مسخره تر از آن ،خشنودي خدا(ارباب؟) نماز بخوانيم و ...(!!!) باشيم؟
در دوره دانشگاه يك بار از استاد(؟) اخلاق اسلامي پرسيدم به نظر شما كدام آدم بهتري است؟ آدمي كه از ترس خدا دزدي نمي كند يا آدمي كه دزدي نمي كند به اي دليل كه فكر مي كند دزدي كار نادرستي است؟
استاد مربوطه بعد از نيم ساعت سفسطه بافي به روش آْخونديسم فرمود: كسي كه در اين دنيا كار هاي خوب مي كند اگر براي خشنودي خدا يا ترس از خدا باشد ،در آن دنيا پاداش مي گيرد ولي كسي كه در اين دنيا بدون اعتقاد به وجود خدا خوب است حداكثر پاداشي كه مي گيرد در اين دنياست و در آن دنيا مجازات مي شود.
راستش را بخواهيد هر جور كه فكر كردم نفهميدم اين ديگر چه جور پادشاهي است؟ پادشاهي در اين حد تملق پرست؟
يعني قرار است مثلا فلان جراح تمام زندگي اش را صرف رفاه مردم كرده است برود به جهنم و ملا عمر، طالبان و نمونه هاي ايرانيشان به بهشت بروند؟
اگر آن دنيايي وجود داشته باشد من ترجيح مي دهم در قعر حهنم كنار بوگارت ، برگمان ، ويسكونتي ،داستايفسكي و ناباكف باشم و با هم از شاملو ، فروغ ، هدايت و ... بخوانيم وتا در بالا ترين طبقه بهشت در كنار آدمهايي از جنس آن جناب استاد و حوري هايشان.
شنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۸۴
مخبر كميسيون اجتماعي مجلس از تصويب طرح حذف 6 روز از تعطيلات رسمي كشور در آخرين جلسه اين كميسيون خبر داد.
محمدعلي مقنيان در گفت و گو با خبرنگار اجتماعي فارس گفت: شور اول طرح حذف 6 روز از تعطيلات رسمي كشور و افزودن يك روز تعطيل به عيد فطر در كميسيون اجتماعي مجلس به تصويب رسيده كه جهت بررسي در صحن مجلس ارايه داده مي شود.
وي در ادامه افزود: روز دوم ماه شوال به علت مشكلاتي كه براي مناطق اهل تسنننشين بوجود ميآمد و ماه معمولا بعدازظهر روز يكم شوال رؤيت ميشد و مردم به ديد و بازديدهاي عيدشان نمي رسيدند، تعطيل رسمي ميشود.
مخبر كميسيون اجتماعي مجلس افزود: با توجه به اينكه تعطيلات رسمي كشور زياد است طرح حذف 6 روز از تعطيلات رسمي كشور ارايه شد كه به تصويب رسيد اما روزهايي كه بايد حدف شوند، هنوز مشخص نشده است.
مقنيان از ديگر مصوبات آخرين جلسه كميسيون اجتماعي مجلس را تصويب كليات شوراي زكات عنوان كرد و گفت: طبق اين مصوبه كميته امداد به عنوان دبيرخانه شورا و سرپرست كميته امداد به عنوان دبير شوراي زكات انتخاب مي شوند.
وي در ادامه اظهار داشت: براساس اين مصوبه به ميزان مجموع زكاتي كه در سطح كشور جمعآوري ميشود در بودجه سالانه كشور نيز در نظر گرفته مي شود و توسط كميته امداد، صرف طرحهاي عمراني در مناطق محروم كشور ميشود.
-----------
لينك از گويا
براي مشاهده بحشي از طرحهاي عمراني بسيار گسترده در منطق محروم كشور مي توانيد به لينكهاي زير مراجعه كنيد(راستي چند سال از زلزله بم گذشته است؟)
گزارش تصويري تبريز نيوز از بم امروز بخش اول
گزارش تصويري تبريز نيوز از بم امروز بخش اول
گزارش تصويري تبريز نيوز از بم امروز بخش سوم
گزارش تصويري تبريز نيوز از بم امروز بخش چهارم
گزارش تصويري تبريز نيوز از بم امروز بخش پنجم
گزارش تصويري تبريز نيوز از بم امروز بخش ششم
جاودانگي
من به ياد جشن فراموش نشدنيي مي افتم كه به دنبال انتخابش به عنوان رئيس جمهور در سال 1981 برپاشد.ميدان مقابل بناي پانتئون مملو از جمعيت پرشور بود و او داشت از ميدان خارج مي شد: ميتران تنها از پلكان وسيع بالا مي رفت(درست همانگونه كه شكسپير بسوي معبد شهرت در پرده نمايشنامه اي گوته آن را توضيح داد گام بر مي داشت)و سه شاخه گل در دست گرفته بود. بعد از ديد جمعيت ناپديد شد و تنها در ميان قبور شصت و چهار جسد نامدار قرار گرفت و تنهايي متفكرش را فقط به چشمان دوربين، گروه فيلمبرداران و چند ميليون فرانسوي كه به صفحه هاي تلوزيون خود نگاه مي كردند و خروش رعد آساي سمفوني نه بتهون در آن ميان
پخش مي شد،دنبال كردند. او سه شاخه گل را يكي يكي روي سه قبري كه انتخاب كرده بود نهاد.
او يك مساح بود، سه شاحه گل را چون سه علامت در داخل آن بناي عظيم ابديت قرار داد تا مثلثي رسم كند كه در مركزش قصر جاودانگي اش برپا شود.
والري ژيسكاردستن ،كه قبل از ميتران رئيس جمهور بود، رفتگري را براي صرف صبحانه به كاخ اليزه دعوت كرد. يك بورژواي احساساتي را نشان مي داد كه مشتاق محبت مردم عادي بود و مي خواست به آنها بقبولاند كه خود يكي از آنهاست. ميتران آنقدر هالو نبود كه بخواهد شبيه رفتگران جلوه كند(هيچ رئيس جمهوري نمي تواند به چنين رويايي جامه عمل بپوشاند!)، او مي خواست همانند مردگان باشد،كه بسيار خردمندانه تر بود،زيرا مرگ و جاودانگي ياران جدايي ناپذيرند و شحصي كه صورتش در ذهن ما با صورت هاي مردگان در مي آميزد،با آنكه هنوز زنده است ولي ديگر جاويدان شده است.
----------
از كتاب جاودانگي نوشته ميلان كوندرا
سهشنبه، مرداد ۱۱، ۱۳۸۴
گنجي
باور نمي كنم،
چه اتفاقي افتاده؟
كجاي اين دنيا ايساده ايم؟
چه سالي است؟ 1984؟
كجايي جرج اورول عزيز؟
از يك يه سپاهي بريده و كنار گذاشته شده بت مي سازيم و فراموش مي كنيم كه كساني هستند كه حتي مانيفيسم ننوشته اند و فقط پيراهن خوني دوستشان را در دستشان گرفته اند و سالهاست در زندان اند!
...
اشتباه نشود! با زنداني بودن گنجي به هيچ وجه موافق نيستم ولي در صداقتش شك دارم!
...
من با زندان ،شكنجه و ... براي هيچ دگر انيشي از حمله گنجي موافق نيستم ولي معتقدم گنجي قرباني سيستمي شده است كه خود از پايه گذاران ان بوده است.
---------------------------
باور كنيد اين مطلب را بعد از يك ماه كلنجار رفتن با خودم اينجا گذاشته ام و قصدم نه توهين به گنجي است نه به كساني كه برايش در خيابان ها شمع روشن مي كنند.
مطلب اصلي خيلي طولاني تر بود و به احترام همين عزيزان كوتاه اش كرده ام ، اگر همان يك ماه پيش مطلب را post مي كردم ، حتما كامل تر بود!
شنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۴
سكوت شبانه
شنبه، تیر ۱۱، ۱۳۸۴
من اومدم!
این دور بودن ما خوشبختانه مصادف بود با افتضاحات ریاست جمهوری؟!!! در قمهوری اسلامی
این که می گویم خوشبختانه به این علت است که نه التماسهای اینطرف ای ها را برای شرکت در انتخابات شنیدم،نه آنطرف ای ها را برای شرکت نکردن!
برای همین با اعصابی آسوده و آرام تمرگیدم توی خونه و یک ماه پشت سر هم کتاب خوندم!
و بعد از مدتها دلی از عزا در آوردم
توی این مدتی که نبودم ظاهرا اتفاقهای عجبی ولی واقعی(یادش بخیر مرحوم مقفور دانستنیها!)زیادی توی اینترنت افتاده که فعلا دارم باهاشان حال می کنم!
مهمترینش اینه که این ISP ما هم تصمیم گرفت orkut را فیلتر کند (والبته چند سایت دیگر)
فکر کنم یک بار دیگر باید در مورد دایناسور ها و انقراضشان باید تحقیق کنم!
چهارشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۴
این یه نفر و اون هشت نفر!
گفتم خوب ؟ منظور؟
گفت آقا من یه سرور اجاره کرده ام تو امریکا(مثل همه سرورهایی که شرکتهای ایرانی دارند و وقتی سر حساب می شوی می بینیم تو روسیه یا بورکینافاسو هستند!).
وقت و هزینه تبلیغات ندارم . بیا برای من Host بفروش یه درصدی رو هم برای خودت بردار!
این سرور من خیلی توپه!
3 تا سرور رو به هم لینک کرده ام که هر کدوم مشکل پیدا کرد اون یکی پشتیبان باشه!
سرعت اش توپه!
خلاصه خداست!
خلاصه ما هم درست مثل پینوکیو شدیم اون حیوان نجیب گوش دراز و قبول کردیم!
بعد از این همه وقت هنوز درگیر آن خر شدن ساده هستم!
مجبور شدم برای بیشتر آنهایی که از من Host گرفته بودند ،از جیب خودم از یک سرور خارجی Host بگیرم.
یک نفر هم ماند که خیلی زودتر از من اقدام کرد و نمی انم از کجا برای خودش یک Host گرفت.
این یک نفر (با اینکه هزینه Host جدید را هم خودش پرداخت کرده بود) -برعکس آن هشت نفر دیگر- هیچ گاه مسئله را به روی من نیاورد .
و هر وقت یکی از آن هشت نفر دیگر را(که به عنوان عذرخواهی برایشان Host دو ساله گرفته ام) می بینم باید شاهد طعنه هابشان در مورد Down بودن بک هفته ای سایت اشان در یک سال پیش باشم!
این هم تجارت اینترنتی من! که تنها حاصلش برای من شرمندگی همیشگی از همان یک نفر بود و این درس که در "دنیای تجارت ،اعتبارت را با اعتماد به آدمهای غیر قابل اعتماد خراب نکن! "
--------------------------
سرورهای ایرانی،غیر قابل اعتمادترین سرور های دنیا هستند،و وقتی دچار مشکل می شوند دروغ های شاخدار تحویلت می دهند:
-هارد سرور سوخته است!(در حالی که Host تو Pign می شود و میتوانی به سادگی لیست فایلهایت را در زمان FTP ببینی!)
-IP های سرورهای ایرانی از طرف آمریکای جنایتکار Blockشده اند!
-هکرهای چینی سرور را هک کرده اند
-.....
وقتی می بینم بعضیا چه چیزایی رو Search کرده اند و سر از اینجا در آورده اند،حالم به هم می خورد از این زندگی ... زده(به قول بچه ها پی پی !)
قبلا هم چند تا از دوستام کفته بودند که این اتفاق براشون افتاده ولی باور نمی کردم این آش اینقدر شور باشه!
شما اگه این آمار رو در مورد وبلاگ خودتون ببینید چه حالی بهتون دست میده؟
With which key words | ||
---|---|---|
1. | سکس | 6 |
2. | دختران | 2 |
3. | خانوادگی | 2 |
4. | از | 1 |
5. | باقری | 1 |
6. | خانواده | 1 |
7. | نوشي | 1 |
8. | فرخی | 1 |
9. | رضا | 1 |
10. | داستان | 1 |
11. | video | 1 |
12. | دختربچه | 1 |
13. | سکسی | 1 |
14. | جا | 1 |
15. | همه | 1 |
16. | با | 1 |
17. | یزدی | 1 |
Total | 24 |
تازه این آمار مال 3 روزه!
اونوقت انتظار داریم مملکتمون درست بشه؟
وقتی خودمون اینقدر مشکل داریم،می خواهیم دنیا رو اصلاح کنیم؟
مملکت امام زمانه دیگه!
حتما قراره این طرف بیاد شمشیرشو تو هوا بچرخونه ،شمشیرش سر همه آدم بدا رو جدا کنه و از بالای سر آدم خوبا رد بشه .
اینو وقتی ما تو دوره دبستان بودیم معلم دینی مون می گفت! همون که می گفت : امشب ماه نگاه کنید ، عکس (امام؟!)خمینی رو توش می بینید! بعد به من که بعد کلی زور زدن هیچی ندیده بودم می گفت ( به سبک قصه آندرسن) : اگه ادم دلش پاک نباشه نمی بینه!(حالا یا روش نمی شد،یا بلد نبود همون حرف اون دو تا خیاط رو بگه!)
اینو یه بار دیگه هم تو اینحا نوشته بودم
یه شعری هست که خیلی سال پیش خوندم ولی یه بخشش همیشه یادمه:
انتظار مردی از بهشت
قصه دروغ مادرانه بود
من دریچه را به روی باد بسته ام
باد را پیام آشتی نبود
دوشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۸۴
دوستای خوب جاهای بد!
بدترین جاهایی که من تو عمرم تحملشون کردم(به ترتیب بدی یا به قول مبصر های دوره دبستان: از بد!):
1- دبیرستان 22 بهمن منطقه 5 تهران(که خوشبختانه چند ساله منحل شده!) 2 تا از بهترین و ماندگارترین دوستای من از اونجان یه دوستی 15-16 ساله!
2-دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن(این یکی هنوز منحل نشده متاسفانه!) 2 تا از دوستای خوب من مال اونحان!
3-دانشگاه علم و صنعت ایران(که من توش دانشجو نبودم ولی برای پروژه کتابخونه دیجیتال! تو مدت حدود 2 سال بیشتر از هر دانشجویی اونجا بودم!)
تو این آخری من با دوستای خوبی (و البته جوانی!)آشنا شدم،که مفهوم دیگه ای رو از زندگی نشونم دادن، وبیشتر از همه فرهاد عزیز ، با تفکر و تسلط خاص اش تو موسیقی و مرام جالبش تو زندگی(یه جور صادق هدایت update شده -از دید من-اگه بهش بر نخوره البته!)
----------------
پانوشت: آقا جان گیر ندید دوستای من از از 6-7 نفر بیشتر نیستند!، خوب البته دوست و آشنا خیلی با هم فرق دارند!
گوگل و رضا باقری!
من که خیلی این کارو می کنم!
کار خنده داری اه!
اینکه ببینید آدمهای همنام شما دارند چه گندی به دنیا می زنند!!!
مثلا اینکه رضا باقری سفیر ایران در سوریه است !
یا عجیب ولی واقعی!
خوبش ام هست!
یا این
یا کمی ترسناک و البته مایه غرور!
من که هر وقت یه مقدار حالم گرقته است ،می رم همین کارو می کنم و کلی می خندم!
یکشنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۸۴
خبر قضائی
هنوز به ملت ایران تفهیم اتهام نشده.
خبر انتخاباتی
کارگر یا محافظه کار؟ در انگلیس به کی رأی دادی؟
- - به تونی بلر.
- - در انتخابات ایران به کی رأی خواهی داد؟
- - بازهم به تونی بلر!
-
- خبر صنعتی
همیشه از تکنولژی عقب بودیم. روزی که حاکم یزد دهان فرخی یزدی را با نخ و سوزن دوخت صد سال از اختراع چرخ خیاطی گذشته بود.
خبر سیاسی
هرکسی حق دارد احمق باشد اما پرزیدنت خاتمی دارد از این حق خودش سؤاستفاده میکند.
خبر آرزوئی
شود آیا که سرزمین ما هم سروسامان بگیرد و ما در کشوری آباد و آزاد بتوانیم توی دهن همدیگر بزنیم و زیر دوخم از همدیگر بگیریم و برای لجن مال کردن همدیگر مجبور شویم لجن از خارج وارد کنیم؟ شود آیا؟
بار دیگر بحث خوشمزۀ گوشت خر
- از چه تاریخی گوشت خر به خورد مردم دادی؟
- - از وقتی به خاتمی رأی دادند.
- - چرا؟
- - برای اینکه آدم اگر مغز خر خورده باشد ، گوشت خر هم بهش میسازد. !
-
***
کباب خر و ارزش زن
اینهفته باز خبر آمد که در رستوران هاي کرج و چند شهر دیگر گوشت خر به خورد مردم داده میشده.
گوشت خر به مشتری میداد
در کرج کافه چی ورزیده
قاضی شرع گفت ای ملعون
یک چنین کاسبی کسی دیده؟
گر تو تفهیم اتهام شدی
پاسخی در دفاع خود میده
متهم گفت در برابر شرع
عملی کرده ام پسندیده
از خر نر کباب برگ زدم
خرماده ، کباب کوبیده
اختلاف بهایشان بسیار
از فقیهان گرفتم این ایده
گفت قاضی که راست میگوئی
نور حق بر دل تو تابیده
نسبت نرخ مرد را با زن
خوب آورده ای و سنجیده
فقه ما را تو گشته ای خرفهم
آفرین کافه چی فهمیده
پس شدی تبرئه برو خوش باش
هر خری را بکن کبابیده
خر بده خورد عارف و عامی
ولی البته ذبح اسلامی
یکی از شعر های این کتاب رو از تو سایت خودش پیدا کردم
هر کی این کتاب رو سراغ داره(یا اگه دور از چشم هادی خان اگه PDF اشو داره می شه لطف کنه منم بی نصیب نذاره؟
سحرم دولت بيدار به بالين آمد
گفت برخيز که آن خسرو شيرين آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببينی که نگارت به چه آيين آمد
حافظ
دولت خواب آلوده
سحرم دولت خواب آلوده
آمد و گفت بخواب آسوده
که نه آن خسرو شيرين آمد
نه نگارت بهر آئين آمد
پس مبادا قدحی در بکشی
بتماشا همه جا سر بکشی
گفتم آن دولت بيدار چه شد؟
مژده آمدن يار چه شد؟
گفت آن دولت بيدار، افتاد
کودتائی شد و از کار افتاد
تيغ بيدادگران کاری شد
يار هم صيغه اجباری شد
رفت از طرف چمن، باد صبا
وز خرابات مغان، نور خدا
دوره سرو و گل و لاله گذشت
آتش و دود شده دامن دشت
باغبان رفته و گل پژمرده
گرگ آهوی ختن را خورده
اجنبی ريشه گل را چيده
مزرع سبز فلک خشکيده
گفتم از داس مه نو چه خبر؟
گفت نه داس، نه چکش، نه تبر
آرزوها، همه بر باد شده
دست يغماگری آزاد شده
بوستان رفت بتاراج خزان
خفه شد نای نی، از بانگ اذان
نوبه زهد فروشان آمد
سيل تزوير، خروشان آمد
سيل آمد، همه دنيا را برد
جعفر آباد و «مصلی» را برد
در ره کعبه بيابان هم نيست
پای را خار مغيلان هم نيست
نيست در دير مغان، شيدائی
دفتری در گروی صهبائی
يار خوی کرده و خندان لب نيست
اهل آن صحبت و آن مطلب نيست
قدسيان مانده پريشان و خموش
برنيايد دگر از عرش خروش
هيچ بی گريه، دمی سر نکنند
شعر حافظ دگر از بر نکنند
نه زميخانه و می، نام و نشان
نه کسی در طلب پير مغان
رفته در پوشش چادر ساقی
نيست چيزی دگر از او باقی
گشته پنهان به پس پرده تار
خنده جام می و زلف نگار
نيست ديگر ز ملائک خبری
که بکوبند زميخانه، دری
باغ فردوس درش بسته شده
آدم از دست خدا خسته شده
گفتم آن دلبر پر شور کجاست
ترک شيرازی مشهور کجاست
گفت او هم ز وطن کنده شده
در سمرقند، پناهنده شده
خال هندوئی خود، کرده عمل
شده همرنگ مقيمان محل
گفتم اميد مسيحا نفسی؟
گفت او مرد و نفهميد کسی!
گفتم آن خلوتی نافه گشا؟
گفت از ترس شلوغی زده جا
گفتم آن خسرو شيرين دهنان؟
گفت شد رهبر خونين کفنان
گفتمش چهچهه مرغ سحر؟
گفت عصرانه بريدندش سر
گفتمش يوسف کنعان آمد؟
گفت از چاه به زندان آمد
گفتمش راست بگو حق با کيست؟
جنگ هفتاد و دو ملت سر چيست؟
گفت دعوا سر جنگ افزار است
بهترين سود در اين بازار است
گفتمش هيچ در اين عهد و زمان
« بوی بهبود از اوضاع جهان؟»
گفت از بهر تو فريادرسی
نيست غير از خود تو، هيچ کسی
نقل از کتاب « آيه هاي ايراني »
پنجشنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۴
یکشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۴
من که نوشی ناشناس را خیلی بیشتر از نوشی شناخته شده دوست دارم
نوشی ای که در ذهن ما می توانست هر یک از زنان ایرانی یاشد،دارد تبدیل می شود به یک زن بخصوص و شناخته شده!
از روزی می ترسم که کتاب نوشی به چاپ چندم برسد و نوشی و جوجه هایش را در حال امضا دادن به خوانندگانشان ببینم!
پنجشنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۸۴
حالا هم برای اینکه از قافله عقب نمانند و خودی نشان بدهند برای عملیات استشهادی ثبت نام می کنند. دلیل هم کاملا منطقی است : "چرا طالبان باید در طبقه بالاتری از بهشت باشند؟ "
اگر پس فردا دیدید ، یک آمریکایی (یا اروپایی )شاغل در ایران (حالا راننده،مهندس،خبرنگار و...)
را سر بریدند اصلا تعجب نکنید! مهم این است که Rate اینها در دستگاه عدل الهی(!!) بالاترباشد و حوری و غلمان بیشتری نصبیشان شود!
----------------
در عملیات های استشهادی بیشتر کودکان ، زنان و حداکثر سربازانی کشته می شوند که هیچ اراده و نقشی در شرایط به وجود آمده ندارند.
هیچ وقت آدم گنده ها هیچ آسیبی نمی بینند.
---------------
آدمهایی هستند که هیچ چیزی ندارند،وجود یا عدم وجودشان هیچ تاثیری بر دنیا ندارد، خودشان هم می دانند،
خوب حالا اگر به این ادمها بگویی : "اگر فلان کار را بکنی کلی تحویلت می گیرند! این دنیا چه ارزشی دارد؟ خدا در آن دنیا هر چه بخواهی(و نخواهی!) به تو می دهد!" ،
خوب معلوم است که این آدمها برای فرو نشاندن عقده خود کم بینی( و دیگر بالاتر بینی) دست به هر کاری می زنند!
فقط می ماند این وسط آدمهای پشت پرده که آن سرباز آمریکایی را با رویای ارمغان دمکوراسی برای ملتی رنج دیده به عراق و بقیه جاها می فرستند و آدمهای این طرف که انسانهای دیگری را با رویای بهشت جاودان،رودخانه ای از شیر،حوری ،غلمان و... به جنگ آن سرباز آمریکایی می فرستند!
-------------------------
خدایا! تو چه واجب الوجودی هستی که انسانها به خاطر رضای تو بندگان دیگرت را سلاخی می کنند؟
دوشنبه، فروردین ۲۹، ۱۳۸۴
خانم ها و آقایان
مجامع حقوق بشر
قوه قضاییه جمهوری اسلامی حکم اعدام حجت زمانی زندانی سیاسی 29 ساله را صادر کرده است و هر آن احتمال اعدام او میرود. حجت زمانی در سال 2003 پس از فرار از زندان اوین توسط پلیس ترکیه دستگیر و به ایران تحویل داده شد. دو برادر حجت زمانی نیز قبلا توسط دولت ایران اعدام شده اند.
حجت زمانی و شش زندانی سیاسی دیگر در 5 بهمن 1383 موفق شدند با اعتصاب غذای سی و دو روزه خود توجه مجامع بین المللی را به شرایط طاقت فرسای زندانیان و تقض شدید حقوق بشر در ایران جلب کنند. اکنون کمتر از یک ماه پس از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی رژیم جمهوری اسلامی قصد اعدام حجت زمانی را دارد.
دولت ایران با 159 اعدام اعلام شده در سال پس از چین در دنیا مقام اول را در اعدام دارد.متاسفانه دولت های غربی منافع اقتصادی را بر جان انسانها مقدم می شمارند و با مذاکره با دولت جمهوری اسلامی آنها را در نقض سیستماتیک حقوق بشر جری تر میکنند.
ما جمعی از وبلاگ نویسان ایرانی از سازمان های حقوق بشر و از مجامع بین المللی تقاضا داریم با همه توان خود از اعدام حجت زمانی جلوگیری کنند و هر . گونه مذاکره با دولت ایران را موکول به توقف اعدام ها در ایران تعهد دولت ایران به رعایت حقوق اولیه انسانی در ایران نمایند.
جمعی از وبلاگ نویسان ایرانی
لطفا پتیشن زیر را بخوانید و امضا کنید و برای دوستانتان بفرستید.
این پتیشن برای مجامع حقوق بشر فرستاده خواهد شد.
لطفا با قرار دادن لوگو و بیانیه و لینک پتیشن در سایت خود به جلوگیری از اعدام حجت زمانی کمک کنید.
لینک پتیشن
http://www.petitiononline.com/zamani84/petition.html
سهشنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۸۴
شنبه، فروردین ۲۰، ۱۳۸۴
البته يك امكان دﻳﮕﺮ هم هست ، وآن اينكه اين خبر با بايكوت خبري رسانه هاي داخلي همراه باشد
اما اينجا بيشتر كانالهاي خبري بخش زيادي از اخبار خوى را به اين موضوع اختصاص دادند
حتي يك كانال عربي مصاحبه تلفني اي داشت با ماشاالله شمش الواعضين!
اين آقاي خاتمي هم در آخرين روزهاي رياست جمهوري اش ،ظاهرا بد جوري به خارش تن مبتلا شده است!
پنجشنبه، فروردین ۱۸، ۱۳۸۴
بچه ها
چه بلایی بر سر آدمها آمده؟
چطور ممکن است کسی حاظر باشد فرزندش را قربانی کند؟
اگر ابراهیم به حکم خدا؟! تن به قربانی کردن فرزندش داد،به خاطر حکم خدا و در راه خدا بود،!!!
اما اگر کسی فرزندش را در راه مبارزه با دشمنانش قربانی کند چه؟
یعنی اگر کسی فرزند خردسالش را (به جای خودش!)به حمله به دشمنانش ترغیب کند،به بهشت می رود؟ یعنی بهشت اینقدر مهم است که انسان فرزندش را فدای آن کند؟
این دو عکس را مستقیم اینجا نمی گذارم،چون بیش از اندازه دردناک است.
شما هم اگر نمی توانید نبینید!
عکس اول
عکس دوم
اشتباه نکنید این دو نفر یک نفر نیستند، ولی عکس دوم سرنوشت محتوم عکس اول است!
------
یادتان هست در دوران جنگ صحنه هایی مثل عکس اول چقدر تبلیغ می شد؟
سروش نوجوان
یه روزایی بود که تنها مجله خواندنی برا نوجوانها کیهان بچه ها بود
کتاب کودک کم بود و به شدت سانسور می شد!
حتی تام سایر و هکلبری فین هم سانسور می شد!
نوجوانها نباید نوجوان بودند و باید ناگهان از دنیای کودکی به دنیای بزرگسالی پرت می شدند،
الگو باید حسین فهمیده بود و نوجوانی فهمیده و انقلابی به حساب می آمد که روزی چند بار به صدام و آمریکا فحش داده باشد و چند بار پنهانی برای جبهه رفتن با شناسنامه برادرش ثبت نام کرده باشد!
موسیقی فقط مارش بود و نوحه
عشق به طور کلی ممنوع بود و گناه گبیره به حساب می آمد!
حرف زدن به زبان نوجوانانه،بچه گانه به حساب می آمد و توی انشاهای مدرسه فقط باید مثل مقاله های کیهان می نوشتی تا تحویلت بگیرند!
اینها را همه آنهایی که آن سالها تو ایران بودند یادشان هست.
بعد یک دفعه سرو کله سروش نوجوان پیدا شد
این كه دقیقا چرا آمد و چطور آمد را نمی دانم! ولی آمد!
اینطوری بود گه چشم ما به نوع دیگری از ادبیات باز شد،
از آدمهای عصا قورت داده ای که همیشه خدا در حال نصیحت بودند بریدیم و رفتیم سراغ کتابها
سهراب سپهری را شناختیم و مرادی کرمانی راو...
حتی با مارسل پروست و جادوی "جستجوی زمان از دست رفته" آشنا شدیم...
فهمیدیم که نوجوانانه حرف زدن خیلی بهتر از آدم بزرگ بودن است و...
توی این مدت با مجله دوست شدیم،با مجله خندیدیم،گریه کردیم
کیهان هر روز به داستان های مجله گیر می داد و هر داستانی را اوج بی فرهنگی و تهاجم فرهنگی می دانست!
آنی مبتذل بود
داستان اون دختر گداهه که با پسر دزده دوست شده بود بد بود(اسمش را یادم نیست!) و ....
بعد از مدتی مجله تصمیم گرفت مجله در مجله راه بیاندازد و یک قسمت را بدهد به بچه ها هر کاری دلشان می خواهد بکنند!
3 نفر انتخاب شدند: تا جایی که اسمشان یادم هست، شادی صدر ،کاترین پایدار و مژگان کلهر بود(سالها گدشته و گنجینه مجلات من هم در
خانه جا مانده !شاید تو اسمها اشتباه کرده باشم)
هر سه دختر بودند!(جای فیمینست ها خالی)
روزهای خوبی بود....
--------------------------------------
بعد هم آدم بدها مجله را هم مثل همه چیزهایی که برایمان باقی مانده بود به نفع خودشون مصادره کردند
ما هم بعد از 10 سال ،دیگر مجله را نگرفتیم و خودمان را با شماره های قدیمی اش سرگرم کردیم
خیلی آدمهایی که اون موقع با مجله سرو کار داشتند الان آدم بزرگی شده اند که یکی از آنها شادی صدر است
که امیدوارم که همیشه سرحال و امیدوار باشد
چون تعداد زیادی از نوجوانان آنروز به کمک امروز او احتیاج دارند.
هر چند که امید در بین ماها، مدت هاست که مرده است.
بعد که وارد سایت می شوید می بینید که نخیر این سایت کلی چیزهای مشکوک از شما درخواست می کند!(گیرم که پر کردنشان اجباری نباشد!)
اصلا چه معنی دارد که یک سایت پسورد یاهو شما را درخواست کند؟ !!!
حتی اگر به هین بهانه هم باشد که می خواهد به تمام دوستان آدرس یوک شما هم دعوت نامه بدهد،باز هم مشکوک است!
آخه مگه خود آدم کجه؟
خوب یک لینک می ذاشت آدم لیستشو اون تو وارد می کرد!
یا آدم خودش دوستاشو دعوت می کرد!
خوب آدم مشکوک می شه و به اون دوست میل می زنه که این نامه رو شما فرستادید؟
---------------------------------
خوب تا اینجا درست، حالا از اینجا به بعد خودتونو جای او دوست بزارید که رفته تو اون سایت رجیستر شده و احتمالا پسورد یاهوش ام وارد کرده!
سایت هم سايت نامردی نبوده و همون کاری رو که گفته کرده،یعنی برا همه از جمله شما ایمیل زده! و شما هم شك کردید به دوستتان ایمیل زدید!
خب فکر می کنید تو این حالت چند نفر به این دوست شما ایمیل زده باشن؟
احتمالا به تعداد تمام آدمای آدرس بوک اش!
فکر می کنیند چه حالی به دوستتون دست می ده با دیدن اینهمه ایمیل؟
به این می گن پارادکس فکر کنم !!!!
پانوشت:
من نوشی عزیز رو بیشتر به خاطر وبلاگش می شناسم و چند تا ایمیلی که برا وبلاگش زدم،این که نوشی لطف کرده و اسم منم تو آدرس بوک اش وارد کرده ،لطفی یه که فکر می کنم فقط از مادر جوجه ها بر بیاد و گرنه حتی خیلی از دوستای قدیمی من هم آدرس منو ندارن تو آدرس بوک اشون و هر وقت می خواند بهم میل بزنن اول تلفن می زنند آدرسم او می گیرند!!!
چهارشنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۸۴
شنبه، فروردین ۱۳، ۱۳۸۴
البته اين وسط آدماي بدبختي مثل عليرضا امير قاسمي هم بى جوري سه مي شن!( شايد هم سو مي شن!)
اين امير قاسمي بدبخت كلي زور زد تا ﮔﻮﮔﻮﺵ رو خراب كنه ، حالا!...
بعضي اونايي كه خدا رو قبول دارن مي ﮔﻦ : ﭼﻮب خدا صدا نداره وقتي بزنه دوا نداره!
البته فكر نمي كنم كسي تو وابسته بودن بعضي كانالهاي معروف به لس آنجلسي به صدا و سيماي ايران شك داشته باشه! ولي اين خبر يه ﭼﯿﺰ دﻳﮕﻪ است!
اصل خبر رو مي تونيد از ﮔﻮيا بخونيد ولي از اونجايي كه ﮔﻮيا تو ايران عزيز ما تو بيشتر ISP ها فيلتر شده ،متن خبرو ميزارم اينجا تا اونايي كه به ﮔﻮيا دسترسي ندارند، بخونند!:
پیرو درج و به عبارتی درز خبر توافق اعضای شورای هماهنگی نیروهای انقلاب در مورد اعلام نام علی لاریجانی بعنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری موج خوشحالی همه اقشار مردم بویژه خود من را هم فرا گرفت .
اصولا آقای لاریجانی از نیروهای بسیار متعهد و دلسوز و ناز انقلاب است . ولی من که فکر نمی کنم نامبرده رای بیاورد حتی فکر می کنم شورای انقلاب کاندیداتوری ایشان را پس بگیرد و او را لعن و نفرین کند . حالا طرف هزار بار هم در سخنرانی هایش مخالف چند همسری باشد ، به هر شهری که برود اعلام کند که به آن شهر توجه نشده است ( از روشهای جلب نظر مردم در عهد پارینه سنگی)و یا انتخاب افراد کابینه خود را منوط به نظر رهبری کند . (منظور همان قضیه دو خط موازی است که به هم نمی رسند مگر به فرمان مقام معظم رهبری !) باز فرقی نمی کند .
وقتی چمدانهای پر از دلار -که سالهاست همه دعواها سر آنهاست – در جیب مبارک علی لاریجانی و شورای همکاری نیروهای انقلاب پیدا شود دیگر نباید انتظار داشت که شورای نگهبان و مردم همیشه در صحنه ایشان را دارای صلاحیت ریاست جمهوری بدانند .
القصه در کشورگل و بلبلی که یک روزنامه نگار محلی و وبلاگ نویس به جرم مصاحبه با رادیو فردا به 14 سال زندان محکوم می شود تکلیف کسی که در سازمان تحت مدیریتش به کانالهای لوس آنجلسی کمکهای مالی و چراغهای سبز اعطا کرده است و چمدانهای پر از دلار را در راه توسعه تهاجم فرهنگی حیف و میل می کرده است ، معلوم است.
باید به استحضار آنهایی که به اصطلاح ماهواره ندارند رساند که لاریجانی طی مدرک ذیل افرادی را مورد الطاف خود قرار داده اند که سالهاست در حال توسعه و معرفی موسیقی های مبتذل و تصاویر مستهجن شوها و ایجاد الگوهای پوششی با نیم وجب دامن برای دختران و نیم متر موی دمب اسبی برای جوانان این مملکت بوده اند و از پولهای داده شده توسط سازمان لاریجانی برای تهاجم و شبیخون فرهنگی استفاده کرده اند .یکی از این جنابان نیز که مدیریت یکی از شبکه های تلویزیونی لوس آنجلسی همانطور که بیاد دارید در بحبوحه 18 تیر آن سال کذایی سریعا یک ترانه و شوی تلویزیونی با تعدادی از هنرمندان! لوس آنجلسی تهیه نمود که طی آن جوانان را به ریختن به خیابان ها دعوت می نمود !! . از آنجایی که تاریخ نامه فوق نیز خرداد 1381 است ، طبعا آقای لاریجانی و دوستان ایشان در راس سازمان صدا و سیما از اقدامات نامبرده که در برهه 18 تیر انجام داده بود کاملا با خبر بودند که البته مصداق کامل تشویق به شورش علیه نظام اسلامی بوده است و قطعا شورای نگهبان نمی تواند صلاحیت فردی را که در راس سازمان متبوعش به مشوقان به شورش علیه نظام اسلامی کمک مالی کرده است ، تایید کند .
مردم اینهمه شهید و جانباز داده اند ، بسیجیان و نیروی انتظامی اینهمه با مظاهر تهاجم فرهنگی مبارزه کرده اند که آقای لاریجانی و دوستانشان بودجه صدا و سیما را با کمال پر رویی برای ایجاد و توسعه تهاجم فرهنگی اختصاص دهند ؟ وا اسلاما !! وا مصیبتا !!
حضور ریاست محترم کل سازمان
سلام علیکم
احتراما عطف به گزارش مورخ 28/1/1381 و 24/2/1381 در ادامه طرح اداره برون مرزی واجا در خصوص عملیاتهای بازدارنده رسانه های صوتی و تصویری ضد انقلاب در خارج از کشور این معاونت با هماهنگی کامل و گام به گام واجا کلیه مراحل اولیه و تکمیلی طرح مذکور که شامل شناسایی و جذب نیروهای مقیم کشورهای مورد نشر بوده بوسیله چندین جلسه توجیهی با عامل علیرضا امیر قاسمی در دوبی با موفقیت پشت سر گذاشته که در نهایت نتایج زیر حاصل گردیده .
1- بلحاظ از بین رفتن موقعیت منوچهر خوش زبان در کشور کانادا بالاجبار توافقی فیمابین این معاونت و ادارات کلیدی واجا در کشور(؟!) دوبی صورت گرفته که فقط مرکزیت کلیه عملیاتهای بازدارنده رسانه ای از تورنتو به دوبی انتقال یابد و بوسیله قابلیتهای موجود در آن منطقه و اجرای موفقیت آمیز فاز یک برنامه ها پس از این کلیه مسائل پشتیبانی و لجستیکی با محوریت آقای مجتبی شعبان عامل واجا در دوبی به اجرا درآید .
2- بدست آوردن موقعیتهای مناسبی که بوسیله امیر قاسمی و عملیاتهای جذبی ایشان در مورد حمید شب خیز مدیر تلویزیون ماهواره ای ایران در ایالات متحده امریکا بدست آمده این قابلیت را برای ما فراهم ساخته که بتوانیم بسیاری از فعالیتهای لجستیکی و پشتیبانی را بوسیله کانال فعالین هنری ضد انقلاب به نیروهای ادارات 13 و 15 واجا انتقال دهیم و در مقابل دیگر رسانه های ضد انقلاب یک پوشش چند ظرفیته را وارد صحنه نمائیم و النهایه راه پیشروی جهت ایجاد دو رسانه جانبی دیگر که بتوانند در صورت ایجاد اختلال در عملیات این دو پایگاه ما را با کم ظرفیتی مواجه سازد فراهم آورده ایم .
3- بدست آوردن قابلیت اخذ روادید گردشگری از دیگر دستاوردهای این عملیاتها جهت اعزام ماموران اعزامی به امریکای شمالی بوده که در چندین مرحله آزمایشی میسر واقع گردیده .
4-تخمین جدید کارشناسی شده هزینه های اولیه و نهایی این طرح و متعلق به این معاونت در چهار مرحله جهت سال 81 ، 000/700/5 دلار امریکا برآورد شده که تا این لحظه از بودجه ارزی در اختیار مبلغ 000/500/2 دلار از کانال خوش زبان به علیرضا امیر قاسمی انتقال داده شده است و در کلیه درآمدهای جانبی برنامه های اجرایی تماما بر طبق دستور مورخه 26/11/1380 حضرتعالی در اختیار معاونت برون مرزی واجا قرار داده شده که گزارش چگونگی آن به ضمیمه ارائه میگردد .
5-ایجاد پایگاههای الحاقی نیروهای واجا به مدیریت این معاونت در سه مرحله پالایش شده مورد بهره برداری قرار گرفته و موارد کشف و جذب فعالین ضد انقلاب از طریق پایگاه دوبی مراحل تکمیلی خود را پشت سر می گذارد که جزئیات آخرین عملیاتها به ضمیمه ارائه شده است .در خاتمه همراه با گزارش موارد فوق بدلیل تقارن طرحهای مشترک واجا و این معاونت در کنترل و خنثی سازی فعالیتهای گروههای ضد انقلاب خارج از کشور در تیرماه امسال درخواست در اختیار گذاشتن بودجه فاز دوم و سوم این طرح را از حضور آن ولی نعمت خواستارم / اجرکم عندا... اتقاکم .
سرپرست حراست کل سازمان
غفور درجزی
11/3/1381
نتیجه 1 : یکی از دلائلی که نظام شدیدا از دوبی متنفر است وجود عوامل امنیتی رابط نظام مقدس در این شهر است و اصلا به موضوع جزایر ایرانی و نام خلیج همیشه فارس ربطی ندارد . در همین راستا از دلائلی که نظام کاری می کند که حوالی تعطیلات عید بلیط برای دوبی پیدا نشود و هواپیماها با صندلی های متعدد خالی به دوبی بروند شناسایی احتمالی این عوامل توسط مردم شهید پرور در سطح شهر دوبی می باشد و به آزادیهای فردی در این شهر ربطی ندارد .
نتیجه 2 : همراهی عسگر اولادی با لاریجانی در سفرهای انتخاباتی فقط محض رضای خدا و مقام معظم رهبری است و ربطی به جلوگیری احتمالی از لو رفتن همکاریهای خداپسندانه صدا و سیما و کمیته امداد در جشنهای عاطفه ها و هفته های نیکوکاری که منجر به تامین هزینه تبلیغاتی و انتخاباتی علی لاریجانی و همچنین هزینه های شبکه های تلویزیونی لوس آنجلسی شد ندارد .
نتیجه 3 : تا سیه روی شود هر که می گفت موضوع چمدانهای پر از دلار مورد ادعای آقای مصباح یزدی و دوستانشان صحت ندارد . به هر حال اصل وجود چمدانهای پر از دلار درست بوده است فقط سه نکته را باید اصلاح کرد :
- مسیرش چمدان بجای اینکه از امریکا به ایران باشد ، از ایران به امریکابوده است .
- هدف دلارهای درون چمدان بجای اینکه تخریب ارزشها و اصول باشد ترویج ضد ارزشها و بی بند و باری بوده است .
- عامل چمدان بدست هم هیچیک از روزنامه نگاران ، وبلاگ نویسان ، نمایندگان مجلس ششم و اصلاح طلبان نبوده اند بلکه مردی بنام علی لاریجانی بوده است .
توصیه به لاریجانی و شورای هماهنگی معظم : جهت جلوگیری از انتشار ضمائم سند مذکور از هرگونه تکذیب تلویحی و تصریحی موضوع فوق الذکر بپرهیزید .
چهارشنبه، فروردین ۱۰، ۱۳۸۴
انسان؟
تمام گربه هاي کمپاند را به نام مي شناسد.براي آنها سرپناه بزرگي در حياط خانه ساخته است و مقدار زيادي از در آمدش را براي گربه ها هزينه مي کند
مدتي پبش هيات مديره کمپاند اعلام کرد "از آنجايي که گربه هاي خياباني کمپاند زياد شده اند ،کمپاند بعد از اين تمام گربه هاي بدون قلاده را از کمپاند بيرون مي کند"
فرداي آن روز کريستين براي نمام گربه هاي کمپاند قلاده خريد.!
چند روز پيش کريستين با چشمان پر از اشک به خانه ما آمده بود و خبر داد چارلي(يکي از گربه هاي کمپاند) بيمار است،ظاهرا استخوان يا چيز ديگري در گلويش گير کرده
چارلي را به بيمارستان برده بود و بستري کرده بود!
امروز که او را در سوپرمارکت ديدم بسيار خوشجال بود و گفت چارلي امروز مرخص مي شود!سبد خريدش پر بود ار غذاي گربه!
کريستين فرانسوي است .و مسيحي است.
2- تام مرد نازنيني است که همسري ايراني دارد.با وجود 78 سال سن ،پاي ثابت تمام پارتي هايي است که ايرانيان اينجا به مناسبت هاي مختلف برگزار مي کنند. در تمام طول پارتي تام مي رقصد و همه را شاد مي کند
تام آمريکايي است و در يک موسسه خيريه کار مي کند و ظاهرا اعتقادي به خدا ندارد.
3-کمپاند به شهرک هايي گفته مي شود که مخصوص خارجي هاي شاغل در عربستان ساخته شده است و اين آدمها در طول روز بيرون از کمپاند کار مي کنند ، بنابر اين بيشتر ساکنين روز شهر را بچه ها(همراه پرستارشان) و بغضي خانم هاي خانه دار،تشکيل مي دهند
4- بعد از حمله آمريکا به عراق بيشتر اين کمپاند ها هدف حمله هاي انتحاري قرار گرفتند(بيشتر به وسيله اتومبيل هاي حاوي مواد منفجره)، کسي که اتومبيل را هدايت مي کرد انسان معتقدي بود و ايمان داشت که جانش را در راه رضاي خداي و ار بين بردن دشمنان خدا فدا کرده است.
5- در حمله آمريکا به عراق تعداد زيادي از مردم عادي به بهانه آزادي هديه شده از طرف بوش کشته شدند.
.....
به نظر شما اگر خدايي وجود داشته باشد،کدام يک از اين آدمها لايق بهشت اند؟
جمعه، فروردین ۰۵، ۱۳۸۴
چهارشنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۴
یکشنبه، اسفند ۳۰، ۱۳۸۳
سال نو
تنها ارتباط من با زبان فارسي بحز معدود ايرانيان دورو برم همين Weblog هاي فارسي است
و اين شيدا يكي از بهترين هاي أنهاست
اين مطلبش را درست بعد از تحويل سال خواندم
-----------------------------------------
اميدوارم سالي سرشار از اميد و شادي و بهروزي داشته باشيد
نوروز دور از ميهن
شنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۳
أسمان هركجا أيا همين رنگ است؟
جمعه، اسفند ۲۱، ۱۳۸۳
دوشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۳
چهارشنبه، اسفند ۱۲، ۱۳۸۳
بهرام یشت
تنها شاهین پرکش و تیز پر است از میان همه جانداران که سریع تر از تیر پران پرواز می کند و هیچ گاه تیری به او نمی رسد. در آغازین آغاز سپیده دمان،نه هنگام تیره شبان ، راست و استوار به پرواز در می آید ، به دور ها تا خورشید و مترصد و جویای یابش خوراک در قله کوهها،در صخره ها و تنگه ها و ژرفای دره ها و فرازین شاخ درختان با گوش هایی شنوا و حساس...(بخشی از بهرام یشت)
شنبه، دی ۲۶، ۱۳۸۳
مردی از بهشت
ادامه شعر و اینکه این شعر از چه کسی است را هر چه کردم به یاد نیاوردم.
ولی همین یک بیت هم بدجوری کامل است:
انتظـــــــار مــــــردی از بهـشت قصه دروغ مادرانه بود
من دریچه را به روی باد بسته ام بـــاد را پیام آشتی نبود
تا اینکه این مطلب را خواندم!
نمی دانم چقدر با این حس آشنایی؟
اما از طرف خودم از فروغ عزیز متشکرم برای بیان احساس درونی ام!
هر چند که او حس نیمه دیگری از جامعه ای را بیان کرده که هر دو در آن زندانی بوده ایم!
من در نیمه مردان و او در نیمه زنان.
چه کسی باور می کند در آن سالها اگر حتی با خواهرت بیرون می رفتی غیر از همراه داشتن مدرک شناسایی معتبر باید هر دو می دانستید که یخچال خانه اتان چند فوت است؟ خاله اتان چند تا بچه دارد؟و....
چقدر برای همراه داشتن یک کاست کیفیت بد پینک فلوید در زیر زمین مسجد کتک خورده ای؟
مهم نیست ، ولش کن ،
بگدار آن سید خندان همچنان بخندد،
بگذار همانهایی که در زمان کودکی ات جلوی چشمان تو صورت دخترانی را که آرایش داشتند (و نداشتند!!!)را با تیغ پاره می کردند، فریاد دمکراسی و مردم خواهی سر بدهند!
اینها هیچ کدام مهم نیست ، مهم این است که آدمی مثل تورا هیچ کس(حتی خاتمی) ، دیگر نمی تواند خر کند!
جستجوی این وبلاگ
برچسبها
جاهايي که سر ميزنم
کتابخانهها
- کتاب فارسی
- ایرانیان آمریکای شمالی
- کتابخانه رضا قاسمی-دوات
- کتابخانه داتیس
- قفسه
- کتابخانه آشیان
- پارس تک
- کتابخانه مارکسیستها
- امیرحسین خنجی
- کتابخانه خوابگرد
- کتبخانه اهل سنت
- کتابخانه پارس
- آوای آزاد
- نیلوفرانه
- کتابخانه بهاییان
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه ادم و حوا
- جستجو در کتابهای فارسی
- کتابخانه نهضت ملی ایران
- تبرستان
- کتابخانه ایران باستان
اخبار زرتشتیان
آرشیو وبلاگ
-
2009
(53)
- دسامبر (4)
- نوامبر (3)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (4)
- اوت (6)
- ژوئیهٔ (10)
- ژوئن (4)
- مهٔ (3)
- آوریل (3)
- فوریهٔ (7)
- ژانویهٔ (7)
-
2008
(77)
- دسامبر (4)
- نوامبر (4)
- اکتبر (3)
- سپتامبر (4)
- اوت (15)
- ژوئیهٔ (11)
- ژوئن (7)
- مهٔ (2)
- آوریل (7)
- مارس (11)
- فوریهٔ (2)
- ژانویهٔ (7)
-
2007
(60)
- دسامبر (7)
- نوامبر (1)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (3)
- اوت (2)
- ژوئیهٔ (8)
- ژوئن (10)
- مهٔ (5)
- آوریل (2)
- مارس (8)
- فوریهٔ (3)
- ژانویهٔ (9)
-
2006
(130)
- دسامبر (8)
- نوامبر (6)
- اکتبر (6)
- سپتامبر (6)
- اوت (8)
- ژوئیهٔ (15)
- ژوئن (15)
- مهٔ (21)
- آوریل (15)
- مارس (8)
- فوریهٔ (6)
- ژانویهٔ (16)
بیشتر خواندهشدهها
-
در پسلرزهای اولیهی «اسناد پاناما»، وقتی مشخص شد در برخی از این اسناد، نام «محمود احمدینژاد» ذکر شده، گروهی که به اصلاحطلبان معروف شده...
-
در دنیای اینترنت هک کردن معنای خاصی دارد، هک کردن یعنی استفاده از نقطهضعفهای سیستمی برای نفوذ در آن و اینکه ادعا میشود دامین پرشینبلاگ...
-
1- نفرین ملا: اما ناقلان شکرشکن و راویان اخبار چنین حکایت کنند که در روزگارقدیم مطربی بود بس مشهور، بزم بزمیان را با ساز و آواز خود گرم میک...
-
یادت هست، چند سال پیش بود؟ شاید بیشتر از ۱۵ سال؟ خیلی ساده، وسط سرمای زمستان،اخرین بطری ودکا را ورداشتی و بدون لباس مناسب و تجهیزات زمستانی...
-
يه نكته خوب انتخابات تو ايران اينه كه رقيبا ﭘﺘﻪ همو مي ريزن رو آب! البته اين وسط آدماي بدبختي مثل عليرضا امير قاسمي هم بى جوري سه مي شن!( شا...
-
Yesterday when I was young The taste of life was sweet as rain upon my tongue I teased at life as if it were a foolish game The way the even...
-
دیروز یکی از دوستان ترک زبان ، می گفت روزنامه ایران یه مقاله چند صفحه ای نوشته و به ترک ها توهین کرده! و کلی هم عصبانی بود. وقتی کاریکاتور ...
-
لطفا اصرار نکن که رای بدهم، اگر بر فرض محال رای هم بدهم، به کسانی رای نمیدهم که نامشان با #فلاحیان و #ریشهری در یک لیست باشد.
-
هر روز مینشست توی بالکن بی نردهی روبرو، روی صندلی پلاستیکی کوتاه قرمزاش با همان شلوارک راهراه سفید و آبی اول سیگاری روشن میکرد بعد ...
-
خواب دبدم "ادوارد" ام، با دستهایی شبیه قیچی توی قطاری اتوبوسی بودم، پر از آدمهایی که بعضیها را میشناختم و خیلیها را نه... ا...
© ما اينيم 2013 . Powered by Bootstrap , Blogger templates and RWD Testing Tool