یادداشتهای یک کچل از خودراضی
یکشنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۸۴
دولت خواب آلوده
هادی خرسندی عزیز ظاهرا کتابی داره به نام آیه های ایرانی ، البته ما که کتاب رو تو ایران خودمون حتی از دست فروش های روبروی دانشگاه هم پیدا نکردیم!(نه تو رو خدا می خواستی پیدا هم کنی؟ )
یکی از شعر های این کتاب رو از تو سایت خودش پیدا کردم
هر کی این کتاب رو سراغ داره(یا اگه دور از چشم هادی خان اگه PDF اشو داره می شه لطف کنه منم بی نصیب نذاره؟
سحرم دولت بيدار به بالين آمد
گفت برخيز که آن خسرو شيرين آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببينی که نگارت به چه آيين آمد
حافظ
دولت خواب آلوده
سحرم دولت خواب آلوده
آمد و گفت بخواب آسوده
که نه آن خسرو شيرين آمد
نه نگارت بهر آئين آمد
پس مبادا قدحی در بکشی
بتماشا همه جا سر بکشی
گفتم آن دولت بيدار چه شد؟
مژده آمدن يار چه شد؟
گفت آن دولت بيدار، افتاد
کودتائی شد و از کار افتاد
تيغ بيدادگران کاری شد
يار هم صيغه اجباری شد
رفت از طرف چمن، باد صبا
وز خرابات مغان، نور خدا
دوره سرو و گل و لاله گذشت
آتش و دود شده دامن دشت
باغبان رفته و گل پژمرده
گرگ آهوی ختن را خورده
اجنبی ريشه گل را چيده
مزرع سبز فلک خشکيده
گفتم از داس مه نو چه خبر؟
گفت نه داس، نه چکش، نه تبر
آرزوها، همه بر باد شده
دست يغماگری آزاد شده
بوستان رفت بتاراج خزان
خفه شد نای نی، از بانگ اذان
نوبه زهد فروشان آمد
سيل تزوير، خروشان آمد
سيل آمد، همه دنيا را برد
جعفر آباد و «مصلی» را برد
در ره کعبه بيابان هم نيست
پای را خار مغيلان هم نيست
نيست در دير مغان، شيدائی
دفتری در گروی صهبائی
يار خوی کرده و خندان لب نيست
اهل آن صحبت و آن مطلب نيست
قدسيان مانده پريشان و خموش
برنيايد دگر از عرش خروش
هيچ بی گريه، دمی سر نکنند
شعر حافظ دگر از بر نکنند
نه زميخانه و می، نام و نشان
نه کسی در طلب پير مغان
رفته در پوشش چادر ساقی
نيست چيزی دگر از او باقی
گشته پنهان به پس پرده تار
خنده جام می و زلف نگار
نيست ديگر ز ملائک خبری
که بکوبند زميخانه، دری
باغ فردوس درش بسته شده
آدم از دست خدا خسته شده
گفتم آن دلبر پر شور کجاست
ترک شيرازی مشهور کجاست
گفت او هم ز وطن کنده شده
در سمرقند، پناهنده شده
خال هندوئی خود، کرده عمل
شده همرنگ مقيمان محل
گفتم اميد مسيحا نفسی؟
گفت او مرد و نفهميد کسی!
گفتم آن خلوتی نافه گشا؟
گفت از ترس شلوغی زده جا
گفتم آن خسرو شيرين دهنان؟
گفت شد رهبر خونين کفنان
گفتمش چهچهه مرغ سحر؟
گفت عصرانه بريدندش سر
گفتمش يوسف کنعان آمد؟
گفت از چاه به زندان آمد
گفتمش راست بگو حق با کيست؟
جنگ هفتاد و دو ملت سر چيست؟
گفت دعوا سر جنگ افزار است
بهترين سود در اين بازار است
گفتمش هيچ در اين عهد و زمان
« بوی بهبود از اوضاع جهان؟»
گفت از بهر تو فريادرسی
نيست غير از خود تو، هيچ کسی
نقل از کتاب « آيه هاي ايراني »
یکی از شعر های این کتاب رو از تو سایت خودش پیدا کردم
هر کی این کتاب رو سراغ داره(یا اگه دور از چشم هادی خان اگه PDF اشو داره می شه لطف کنه منم بی نصیب نذاره؟
سحرم دولت بيدار به بالين آمد
گفت برخيز که آن خسرو شيرين آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببينی که نگارت به چه آيين آمد
حافظ
دولت خواب آلوده
سحرم دولت خواب آلوده
آمد و گفت بخواب آسوده
که نه آن خسرو شيرين آمد
نه نگارت بهر آئين آمد
پس مبادا قدحی در بکشی
بتماشا همه جا سر بکشی
گفتم آن دولت بيدار چه شد؟
مژده آمدن يار چه شد؟
گفت آن دولت بيدار، افتاد
کودتائی شد و از کار افتاد
تيغ بيدادگران کاری شد
يار هم صيغه اجباری شد
رفت از طرف چمن، باد صبا
وز خرابات مغان، نور خدا
دوره سرو و گل و لاله گذشت
آتش و دود شده دامن دشت
باغبان رفته و گل پژمرده
گرگ آهوی ختن را خورده
اجنبی ريشه گل را چيده
مزرع سبز فلک خشکيده
گفتم از داس مه نو چه خبر؟
گفت نه داس، نه چکش، نه تبر
آرزوها، همه بر باد شده
دست يغماگری آزاد شده
بوستان رفت بتاراج خزان
خفه شد نای نی، از بانگ اذان
نوبه زهد فروشان آمد
سيل تزوير، خروشان آمد
سيل آمد، همه دنيا را برد
جعفر آباد و «مصلی» را برد
در ره کعبه بيابان هم نيست
پای را خار مغيلان هم نيست
نيست در دير مغان، شيدائی
دفتری در گروی صهبائی
يار خوی کرده و خندان لب نيست
اهل آن صحبت و آن مطلب نيست
قدسيان مانده پريشان و خموش
برنيايد دگر از عرش خروش
هيچ بی گريه، دمی سر نکنند
شعر حافظ دگر از بر نکنند
نه زميخانه و می، نام و نشان
نه کسی در طلب پير مغان
رفته در پوشش چادر ساقی
نيست چيزی دگر از او باقی
گشته پنهان به پس پرده تار
خنده جام می و زلف نگار
نيست ديگر ز ملائک خبری
که بکوبند زميخانه، دری
باغ فردوس درش بسته شده
آدم از دست خدا خسته شده
گفتم آن دلبر پر شور کجاست
ترک شيرازی مشهور کجاست
گفت او هم ز وطن کنده شده
در سمرقند، پناهنده شده
خال هندوئی خود، کرده عمل
شده همرنگ مقيمان محل
گفتم اميد مسيحا نفسی؟
گفت او مرد و نفهميد کسی!
گفتم آن خلوتی نافه گشا؟
گفت از ترس شلوغی زده جا
گفتم آن خسرو شيرين دهنان؟
گفت شد رهبر خونين کفنان
گفتمش چهچهه مرغ سحر؟
گفت عصرانه بريدندش سر
گفتمش يوسف کنعان آمد؟
گفت از چاه به زندان آمد
گفتمش راست بگو حق با کيست؟
جنگ هفتاد و دو ملت سر چيست؟
گفت دعوا سر جنگ افزار است
بهترين سود در اين بازار است
گفتمش هيچ در اين عهد و زمان
« بوی بهبود از اوضاع جهان؟»
گفت از بهر تو فريادرسی
نيست غير از خود تو، هيچ کسی
نقل از کتاب « آيه هاي ايراني »
اشتراک در:
نظرات پیام
(
Atom
)
جستجوی این وبلاگ
برچسبها
جاهايي که سر ميزنم
کتابخانهها
- کتاب فارسی
- ایرانیان آمریکای شمالی
- کتابخانه رضا قاسمی-دوات
- کتابخانه داتیس
- قفسه
- کتابخانه آشیان
- پارس تک
- کتابخانه مارکسیستها
- امیرحسین خنجی
- کتابخانه خوابگرد
- کتبخانه اهل سنت
- کتابخانه پارس
- آوای آزاد
- نیلوفرانه
- کتابخانه بهاییان
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه ادم و حوا
- جستجو در کتابهای فارسی
- کتابخانه نهضت ملی ایران
- تبرستان
- کتابخانه ایران باستان
اخبار زرتشتیان
CopyLeft! هرگونه کپی برداری مجازاست، اما خوشحال میشوم اگر به خودم هم خبر بدهید. با پشتیبانی Blogger.
آرشیو وبلاگ
-
2009
(53)
- دسامبر (4)
- نوامبر (3)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (4)
- اوت (6)
- ژوئیهٔ (10)
- ژوئن (4)
- مهٔ (3)
- آوریل (3)
- فوریهٔ (7)
- ژانویهٔ (7)
-
2008
(77)
- دسامبر (4)
- نوامبر (4)
- اکتبر (3)
- سپتامبر (4)
- اوت (15)
- ژوئیهٔ (11)
- ژوئن (7)
- مهٔ (2)
- آوریل (7)
- مارس (11)
- فوریهٔ (2)
- ژانویهٔ (7)
-
2007
(60)
- دسامبر (7)
- نوامبر (1)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (3)
- اوت (2)
- ژوئیهٔ (8)
- ژوئن (10)
- مهٔ (5)
- آوریل (2)
- مارس (8)
- فوریهٔ (3)
- ژانویهٔ (9)
-
2006
(130)
- دسامبر (8)
- نوامبر (6)
- اکتبر (6)
- سپتامبر (6)
- اوت (8)
- ژوئیهٔ (15)
- ژوئن (15)
- مهٔ (21)
- آوریل (15)
- مارس (8)
- فوریهٔ (6)
- ژانویهٔ (16)
بیشتر خواندهشدهها
-
در پسلرزهای اولیهی «اسناد پاناما»، وقتی مشخص شد در برخی از این اسناد، نام «محمود احمدینژاد» ذکر شده، گروهی که به اصلاحطلبان معروف شده...
-
در دنیای اینترنت هک کردن معنای خاصی دارد، هک کردن یعنی استفاده از نقطهضعفهای سیستمی برای نفوذ در آن و اینکه ادعا میشود دامین پرشینبلاگ...
-
1- نفرین ملا: اما ناقلان شکرشکن و راویان اخبار چنین حکایت کنند که در روزگارقدیم مطربی بود بس مشهور، بزم بزمیان را با ساز و آواز خود گرم میک...
-
بعد از مدتها یک خنده اساسی فرمودیم! نمیدانم ایمیل ' آقا پرفسور ابراهیم میرزایی بنیاد پیدایش علم حق و عدالت از زمین تا آسمانهای بیکران &...
-
از طلا بودن پشیمان گشته ایم / لطف فرموده ما را مس کنید! اصلا فکر نمی کردم یه Comment ساده -که به طنز هم نوشته شده- بتونه باعث دلخوری کسی بش...
-
یادت هست، چند سال پیش بود؟ شاید بیشتر از ۱۵ سال؟ خیلی ساده، وسط سرمای زمستان،اخرین بطری ودکا را ورداشتی و بدون لباس مناسب و تجهیزات زمستانی...
-
وقتی بنفشه را با گل سرخ برانداز می کنند ممکن است این نظر به میان بیاید که چرا بنفشه اینقدر کبود است؟ بخشی از یک نامه از نیمای یوش به احمد شا...
-
نوشي كجاست؟ من كه خيلي دلم براش تنگ شده قرار بود فقط 2 هفته نباشه ولي الان نزديك 1 ماه كه نيست
-
ميخواهم از شما که از ما هزار بار بگوييد بگويند با قاري بزرگ، ميکاريم عشق بزرگ را، تا گل دهد به دامن بيزاري بزرگ... لینک
-
در تقسیمبندی ذهنی من٬آدمها انواع مختلفی دارند که یک نوع آنرا من ترانسپرنت نامیدهام٬آدمهای ترانسورنت آدمهایی هستند که حضورشان را حس نمیکن...
© ما اينيم 2013 . Powered by Bootstrap , Blogger templates and RWD Testing Tool
هیچ نظری موجود نیست :
ارسال یک نظر