یادداشتهای یک کچل از خودراضی
شنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۸۴
جاودانگي
از ميان تمام دولتمردان زمان ما ، كسي كه بيشتر از همه خود را مشغول فكر جاودانگي كرده احتمالا فراسوا ميتران است:
من به ياد جشن فراموش نشدنيي مي افتم كه به دنبال انتخابش به عنوان رئيس جمهور در سال 1981 برپاشد.ميدان مقابل بناي پانتئون مملو از جمعيت پرشور بود و او داشت از ميدان خارج مي شد: ميتران تنها از پلكان وسيع بالا مي رفت(درست همانگونه كه شكسپير بسوي معبد شهرت در پرده نمايشنامه اي گوته آن را توضيح داد گام بر مي داشت)و سه شاخه گل در دست گرفته بود. بعد از ديد جمعيت ناپديد شد و تنها در ميان قبور شصت و چهار جسد نامدار قرار گرفت و تنهايي متفكرش را فقط به چشمان دوربين، گروه فيلمبرداران و چند ميليون فرانسوي كه به صفحه هاي تلوزيون خود نگاه مي كردند و خروش رعد آساي سمفوني نه بتهون در آن ميان
پخش مي شد،دنبال كردند. او سه شاخه گل را يكي يكي روي سه قبري كه انتخاب كرده بود نهاد.
او يك مساح بود، سه شاحه گل را چون سه علامت در داخل آن بناي عظيم ابديت قرار داد تا مثلثي رسم كند كه در مركزش قصر جاودانگي اش برپا شود.
والري ژيسكاردستن ،كه قبل از ميتران رئيس جمهور بود، رفتگري را براي صرف صبحانه به كاخ اليزه دعوت كرد. يك بورژواي احساساتي را نشان مي داد كه مشتاق محبت مردم عادي بود و مي خواست به آنها بقبولاند كه خود يكي از آنهاست. ميتران آنقدر هالو نبود كه بخواهد شبيه رفتگران جلوه كند(هيچ رئيس جمهوري نمي تواند به چنين رويايي جامه عمل بپوشاند!)، او مي خواست همانند مردگان باشد،كه بسيار خردمندانه تر بود،زيرا مرگ و جاودانگي ياران جدايي ناپذيرند و شحصي كه صورتش در ذهن ما با صورت هاي مردگان در مي آميزد،با آنكه هنوز زنده است ولي ديگر جاويدان شده است.
----------
از كتاب جاودانگي نوشته ميلان كوندرا
من به ياد جشن فراموش نشدنيي مي افتم كه به دنبال انتخابش به عنوان رئيس جمهور در سال 1981 برپاشد.ميدان مقابل بناي پانتئون مملو از جمعيت پرشور بود و او داشت از ميدان خارج مي شد: ميتران تنها از پلكان وسيع بالا مي رفت(درست همانگونه كه شكسپير بسوي معبد شهرت در پرده نمايشنامه اي گوته آن را توضيح داد گام بر مي داشت)و سه شاخه گل در دست گرفته بود. بعد از ديد جمعيت ناپديد شد و تنها در ميان قبور شصت و چهار جسد نامدار قرار گرفت و تنهايي متفكرش را فقط به چشمان دوربين، گروه فيلمبرداران و چند ميليون فرانسوي كه به صفحه هاي تلوزيون خود نگاه مي كردند و خروش رعد آساي سمفوني نه بتهون در آن ميان
پخش مي شد،دنبال كردند. او سه شاخه گل را يكي يكي روي سه قبري كه انتخاب كرده بود نهاد.
او يك مساح بود، سه شاحه گل را چون سه علامت در داخل آن بناي عظيم ابديت قرار داد تا مثلثي رسم كند كه در مركزش قصر جاودانگي اش برپا شود.
والري ژيسكاردستن ،كه قبل از ميتران رئيس جمهور بود، رفتگري را براي صرف صبحانه به كاخ اليزه دعوت كرد. يك بورژواي احساساتي را نشان مي داد كه مشتاق محبت مردم عادي بود و مي خواست به آنها بقبولاند كه خود يكي از آنهاست. ميتران آنقدر هالو نبود كه بخواهد شبيه رفتگران جلوه كند(هيچ رئيس جمهوري نمي تواند به چنين رويايي جامه عمل بپوشاند!)، او مي خواست همانند مردگان باشد،كه بسيار خردمندانه تر بود،زيرا مرگ و جاودانگي ياران جدايي ناپذيرند و شحصي كه صورتش در ذهن ما با صورت هاي مردگان در مي آميزد،با آنكه هنوز زنده است ولي ديگر جاويدان شده است.
----------
از كتاب جاودانگي نوشته ميلان كوندرا
اشتراک در:
نظرات پیام
(
Atom
)
جستجوی این وبلاگ
برچسبها
جاهايي که سر ميزنم
کتابخانهها
- کتاب فارسی
- ایرانیان آمریکای شمالی
- کتابخانه رضا قاسمی-دوات
- کتابخانه داتیس
- قفسه
- کتابخانه آشیان
- پارس تک
- کتابخانه مارکسیستها
- امیرحسین خنجی
- کتابخانه خوابگرد
- کتبخانه اهل سنت
- کتابخانه پارس
- آوای آزاد
- نیلوفرانه
- کتابخانه بهاییان
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه ادم و حوا
- جستجو در کتابهای فارسی
- کتابخانه نهضت ملی ایران
- تبرستان
- کتابخانه ایران باستان
اخبار زرتشتیان
CopyLeft! هرگونه کپی برداری مجازاست، اما خوشحال میشوم اگر به خودم هم خبر بدهید. با پشتیبانی Blogger.
آرشیو وبلاگ
-
2009
(53)
- دسامبر (4)
- نوامبر (3)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (4)
- اوت (6)
- ژوئیهٔ (10)
- ژوئن (4)
- مهٔ (3)
- آوریل (3)
- فوریهٔ (7)
- ژانویهٔ (7)
-
2008
(77)
- دسامبر (4)
- نوامبر (4)
- اکتبر (3)
- سپتامبر (4)
- اوت (15)
- ژوئیهٔ (11)
- ژوئن (7)
- مهٔ (2)
- آوریل (7)
- مارس (11)
- فوریهٔ (2)
- ژانویهٔ (7)
-
2007
(60)
- دسامبر (7)
- نوامبر (1)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (3)
- اوت (2)
- ژوئیهٔ (8)
- ژوئن (10)
- مهٔ (5)
- آوریل (2)
- مارس (8)
- فوریهٔ (3)
- ژانویهٔ (9)
-
2006
(130)
- دسامبر (8)
- نوامبر (6)
- اکتبر (6)
- سپتامبر (6)
- اوت (8)
- ژوئیهٔ (15)
- ژوئن (15)
- مهٔ (21)
- آوریل (15)
- مارس (8)
- فوریهٔ (6)
- ژانویهٔ (16)
بیشتر خواندهشدهها
-
در پسلرزهای اولیهی «اسناد پاناما»، وقتی مشخص شد در برخی از این اسناد، نام «محمود احمدینژاد» ذکر شده، گروهی که به اصلاحطلبان معروف شده...
-
یادت هست، چند سال پیش بود؟ شاید بیشتر از ۱۵ سال؟ خیلی ساده، وسط سرمای زمستان،اخرین بطری ودکا را ورداشتی و بدون لباس مناسب و تجهیزات زمستانی...
-
من در این آبادی، پی چیزی میگشتم، پی خوابی شاید، پی نوری، ریگی، لبخندی... سهراب (گلستانه)
-
وقتی بنفشه را با گل سرخ برانداز می کنند ممکن است این نظر به میان بیاید که چرا بنفشه اینقدر کبود است؟ بخشی از یک نامه از نیمای یوش به احمد شا...
-
ما را به نیمهی پر لیوان چهکار این باقی سمیاست که پیشتر خوردهاند ساقی تمام کن قصه را که روشده است آنان که خراب تو بودند مردهاند. ...
-
«اگر دیگر پای رفتنمان نیست، باری، قلعهبانان این حجّت با ما تمام کردهاند که اگر میخواهید در این دیار اقامت گزینید میباید با ابلیس قرار...
-
میگویند اگر قورباغهای را داخل آب جوش بیاندازی، بیرون میپرد ولی اگر آب را کمکم گرم کنی، قورباغه توی آب میپزد و متوجه نمیشود، این دقیق...
-
کاش آخر همه قصهها خوب تمام میشد!
-
بعد از مدتها یک خنده اساسی فرمودیم! نمیدانم ایمیل ' آقا پرفسور ابراهیم میرزایی بنیاد پیدایش علم حق و عدالت از زمین تا آسمانهای بیکران ...
-
لطفا اصرار نکن که رای بدهم، اگر بر فرض محال رای هم بدهم، به کسانی رای نمیدهم که نامشان با #فلاحیان و #ریشهری در یک لیست باشد.
© ما اينيم 2013 . Powered by Bootstrap , Blogger templates and RWD Testing Tool

هیچ نظری موجود نیست :
ارسال یک نظر