یادداشتهای یک کچل از خودراضی
یکشنبه، فروردین ۱۸، ۱۳۸۷
حکم اعدام پیش از تولد
از مهرابات
نتونستم اینو ننویسم.حتی اگه گوشامو بگیرم که نشنوم سدای فاجعه تا این طرف دنیا دنبالم میاد و تنم رو میلرزونه.با یکی از دوست هام تو ایران حرف میزدم و یک خبر وحشتناک شنیدم. خبری که تازه نیست ولی انعکاس وحشتم از خبری است که همه شنیده ایم ولی نشنیده ایم.میگفت که یکی از دوست های اون از دوست پسرش حامله میشه و همه میگن که باید بچه رو بندازه. اگه نندازه معلومه که چه بلایی سرش میاد. همون آخوندی که قرار بوده سه تا کلمه عربی بینشون بگه که به هم محرم بشن پشت میز دادگاه سه تا کلمه عربیه دیگه میگه ...دختره میخواد که بچه رو نگه داره. به این در و اون در میزنه. به در هر سفارت خونه ای میزنه که خودشو با بچه اش از اون مسلمون خونه بیاره بیرون و نجات بده.(فکر هم نکنم هیچ مملکتی دلش به حال یک دختر ایرانی بسوزه) تو این گیر و دار میفهمه آخرین باری که رفته پیش دکتر .دکتر به بهانه ی معاینه بچه اش رو سقط کرده. (دکتره این دستور رو از اطرافیان دختره گرفته)حسی از اعدام شدن کودکش در درون خودشحسی از نفرت ومسخو جنونکی مقصره؟دختره که حاضر بود حتی خودشو به کشتن بده ولی بچه اش نمیره؟اون دکتره که خواسته انسان دوستی کنه؟یا من که مثل بقیه عین ماست واستادم ومیتونم فقط با یک دوربین هندیکم یا حتی چندتا عکس و سدا اینو تو چشم دنیا کنم و نمیکنم؟یا همه ی ما که تا خودمونو تو شکم مادرمون نکشند یا بچمون رو تو شکم خودمون این چیزا فقط یک خبره برامون و از سدای فاجعه مثل سدای ترقه ی چهارشنبه سوری خوشمون میاد؟ (لینک)
No related post available
اشتراک در:
نظرات پیام
(
Atom
)
جستجوی این وبلاگ
برچسبها
جاهايي که سر ميزنم
کتابخانهها
- کتاب فارسی
- ایرانیان آمریکای شمالی
- کتابخانه رضا قاسمی-دوات
- کتابخانه داتیس
- قفسه
- کتابخانه آشیان
- پارس تک
- کتابخانه مارکسیستها
- امیرحسین خنجی
- کتابخانه خوابگرد
- کتبخانه اهل سنت
- کتابخانه پارس
- آوای آزاد
- نیلوفرانه
- کتابخانه بهاییان
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه ادم و حوا
- جستجو در کتابهای فارسی
- کتابخانه نهضت ملی ایران
- تبرستان
- کتابخانه ایران باستان
اخبار زرتشتیان
CopyLeft! هرگونه کپی برداری مجازاست، اما خوشحال میشوم اگر به خودم هم خبر بدهید. با پشتیبانی Blogger.
آرشیو وبلاگ
-
2009
(53)
- دسامبر (4)
- نوامبر (3)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (4)
- اوت (6)
- ژوئیهٔ (10)
- ژوئن (4)
- مهٔ (3)
- آوریل (3)
- فوریهٔ (7)
- ژانویهٔ (7)
-
2008
(77)
- دسامبر (4)
- نوامبر (4)
- اکتبر (3)
- سپتامبر (4)
- اوت (15)
- ژوئیهٔ (11)
- ژوئن (7)
- مهٔ (2)
- آوریل (7)
- مارس (11)
- فوریهٔ (2)
- ژانویهٔ (7)
-
2007
(60)
- دسامبر (7)
- نوامبر (1)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (3)
- اوت (2)
- ژوئیهٔ (8)
- ژوئن (10)
- مهٔ (5)
- آوریل (2)
- مارس (8)
- فوریهٔ (3)
- ژانویهٔ (9)
-
2006
(130)
- دسامبر (8)
- نوامبر (6)
- اکتبر (6)
- سپتامبر (6)
- اوت (8)
- ژوئیهٔ (15)
- ژوئن (15)
- مهٔ (21)
- آوریل (15)
- مارس (8)
- فوریهٔ (6)
- ژانویهٔ (16)
بیشتر خواندهشدهها
-
در پسلرزهای اولیهی «اسناد پاناما»، وقتی مشخص شد در برخی از این اسناد، نام «محمود احمدینژاد» ذکر شده، گروهی که به اصلاحطلبان معروف شده...
-
وقتی بنفشه را با گل سرخ برانداز می کنند ممکن است این نظر به میان بیاید که چرا بنفشه اینقدر کبود است؟ بخشی از یک نامه از نیمای یوش به احمد شا...
-
من در این آبادی، پی چیزی میگشتم، پی خوابی شاید، پی نوری، ریگی، لبخندی... سهراب (گلستانه)
-
بعد از مدتها یک خنده اساسی فرمودیم! نمیدانم ایمیل ' آقا پرفسور ابراهیم میرزایی بنیاد پیدایش علم حق و عدالت از زمین تا آسمانهای بیکران ...
-
«اگر دیگر پای رفتنمان نیست، باری، قلعهبانان این حجّت با ما تمام کردهاند که اگر میخواهید در این دیار اقامت گزینید میباید با ابلیس قرار...
-
ميخواهم از شما که از ما هزار بار بگوييد بگويند با قاري بزرگ، ميکاريم عشق بزرگ را، تا گل دهد به دامن بيزاري بزرگ... لینک
-
یادت هست، چند سال پیش بود؟ شاید بیشتر از ۱۵ سال؟ خیلی ساده، وسط سرمای زمستان،اخرین بطری ودکا را ورداشتی و بدون لباس مناسب و تجهیزات زمستانی...
-
ما را به نیمهی پر لیوان چهکار این باقی سمیاست که پیشتر خوردهاند ساقی تمام کن قصه را که روشده است آنان که خراب تو بودند مردهاند. ...
-
کاش آخر همه قصهها خوب تمام میشد!
-
از طلا بودن پشیمان گشته ایم / لطف فرموده ما را مس کنید! اصلا فکر نمی کردم یه Comment ساده -که به طنز هم نوشته شده- بتونه باعث دلخوری کسی بش...
© ما اينيم 2013 . Powered by Bootstrap , Blogger templates and RWD Testing Tool
هیچ نظری موجود نیست :
ارسال یک نظر