یادداشتهای یک کچل از خودراضی
شنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۵
از حال بد به حال خوب------>از حال خوب به حال بد!
بخش اول از حال بد به حال خوب!
روز پنج شنبه 22 تیر شاید از روزهایی باشد که هیچ گافه فراموششان نکنم ، گیر کردن در جریانی که دوستش نداری و قراردادی که از اول هم (چه از نظر مالی چه از نظر کاری)اشتباه بوده از یک طرف،نامردی کسانی که دست کم دلت خوش است برای آنها کار می کنی از طرف دیگر هفته ام را به گند کشیده بود.
اما...
کنسرت فرهاد و حضرات جقله بلایی به سرم آورد که تجربه اش را نداشتم،
انگار یکی یقه ام را از وسط باتلاق گهی (پی پی!) در آن دست و پا می زدم گرفت و در فضا(احتمالا یک جایی نزدیک زحل) رهایم کرد!
بیچاره راننده تاکسی که مرا به خانه رساند،فکر کنم چند بار وسط راه می خواسته سر خر را کج کند و به تیمارستان روزبه و یا یک جای دیگر سر بزند!
اگر جلوی در تالار وحدت من را سوار نکرده بود و اگر(احتمالا)تجربه قبلی برخورد با این کیس را نداشت ....
وقتی می خواستم از ماشین پیاده شوم گفت: خوب کمتر بخور پسر جان!،کنسرت که جای این کارها نیست!،نه حالش را داشتم نه می توانستم بگویم که ختی 4 قوطی جین هم نتوانسته بود چنین بلایی بر سر من بیاورد!
بخش دوم از حال خوب به حال بد! یا به قول فروغ عزیز : ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد.
روز جمعه از صبح با خودم قرار گذاشتم که شب دوباره بروم خدمت جناب فرهاد و حضرات جقله،گفتم حواسم را جمع می کنم که بتوانم بعدش حضورا خدمتشان برسم و تشکر کنم ازاینکه به من نشان دادند در این دنیای گه زده هنوز هم می توان چیزهای خوب دید و تجربه های قشنگ داشت،....
چه حالی به شما دست می داد که اگر یک آدم عاقل و مومن و انقلابی باعث می شد که شما با سری که مجبور شده اید تقریبا از ته اصلاحش کنید،نیم ساعت بعد از شروع اجرا به تالار وحدت برسید؟
بعد با اعصابی آشفته پای پیاده راه افتادم و نمی دانم کی به خانه رسیدم،
در هر حال یک تشکر و یک عذر خواهی به فرهاد عزیز و حضرات جقله بدهکارم،که شاید یک روز بتوانم ادایش کنم!
روز پنج شنبه 22 تیر شاید از روزهایی باشد که هیچ گافه فراموششان نکنم ، گیر کردن در جریانی که دوستش نداری و قراردادی که از اول هم (چه از نظر مالی چه از نظر کاری)اشتباه بوده از یک طرف،نامردی کسانی که دست کم دلت خوش است برای آنها کار می کنی از طرف دیگر هفته ام را به گند کشیده بود.
اما...
کنسرت فرهاد و حضرات جقله بلایی به سرم آورد که تجربه اش را نداشتم،
انگار یکی یقه ام را از وسط باتلاق گهی (پی پی!) در آن دست و پا می زدم گرفت و در فضا(احتمالا یک جایی نزدیک زحل) رهایم کرد!
بیچاره راننده تاکسی که مرا به خانه رساند،فکر کنم چند بار وسط راه می خواسته سر خر را کج کند و به تیمارستان روزبه و یا یک جای دیگر سر بزند!
اگر جلوی در تالار وحدت من را سوار نکرده بود و اگر(احتمالا)تجربه قبلی برخورد با این کیس را نداشت ....
وقتی می خواستم از ماشین پیاده شوم گفت: خوب کمتر بخور پسر جان!،کنسرت که جای این کارها نیست!،نه حالش را داشتم نه می توانستم بگویم که ختی 4 قوطی جین هم نتوانسته بود چنین بلایی بر سر من بیاورد!
بخش دوم از حال خوب به حال بد! یا به قول فروغ عزیز : ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد.
روز جمعه از صبح با خودم قرار گذاشتم که شب دوباره بروم خدمت جناب فرهاد و حضرات جقله،گفتم حواسم را جمع می کنم که بتوانم بعدش حضورا خدمتشان برسم و تشکر کنم ازاینکه به من نشان دادند در این دنیای گه زده هنوز هم می توان چیزهای خوب دید و تجربه های قشنگ داشت،....
چه حالی به شما دست می داد که اگر یک آدم عاقل و مومن و انقلابی باعث می شد که شما با سری که مجبور شده اید تقریبا از ته اصلاحش کنید،نیم ساعت بعد از شروع اجرا به تالار وحدت برسید؟
بعد با اعصابی آشفته پای پیاده راه افتادم و نمی دانم کی به خانه رسیدم،
در هر حال یک تشکر و یک عذر خواهی به فرهاد عزیز و حضرات جقله بدهکارم،که شاید یک روز بتوانم ادایش کنم!
یا هو
پی نویس: ظااهرا نوشته بالا احتیاج به توضیح دارد!
آقا جان من کی گفتم که چیزی خورده بودم و مست بودم؟
بابا جان من گفتم حتی اگر 4 تا قوطی ناقابل جین هم می خوردم این بلا سرم نمی آمد!،
من مست فرهاد،جقله ها و حضرت موتزارت بودم!شما مگر فرق بین این مستی و آن مستی را نمی فهمید؟
آقا جان من کی گفتم که چیزی خورده بودم و مست بودم؟
بابا جان من گفتم حتی اگر 4 تا قوطی ناقابل جین هم می خوردم این بلا سرم نمی آمد!،
من مست فرهاد،جقله ها و حضرت موتزارت بودم!شما مگر فرق بین این مستی و آن مستی را نمی فهمید؟
اشتراک در:
نظرات پیام
(
Atom
)
جستجوی این وبلاگ
برچسبها
جاهايي که سر ميزنم
کتابخانهها
- کتاب فارسی
- ایرانیان آمریکای شمالی
- کتابخانه رضا قاسمی-دوات
- کتابخانه داتیس
- قفسه
- کتابخانه آشیان
- پارس تک
- کتابخانه مارکسیستها
- امیرحسین خنجی
- کتابخانه خوابگرد
- کتبخانه اهل سنت
- کتابخانه پارس
- آوای آزاد
- نیلوفرانه
- کتابخانه بهاییان
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه ادم و حوا
- جستجو در کتابهای فارسی
- کتابخانه نهضت ملی ایران
- تبرستان
- کتابخانه ایران باستان
اخبار زرتشتیان
CopyLeft! هرگونه کپی برداری مجازاست، اما خوشحال میشوم اگر به خودم هم خبر بدهید. با پشتیبانی Blogger.
آرشیو وبلاگ
-
2009
(53)
- دسامبر (4)
- نوامبر (3)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (4)
- اوت (6)
- ژوئیهٔ (10)
- ژوئن (4)
- مهٔ (3)
- آوریل (3)
- فوریهٔ (7)
- ژانویهٔ (7)
-
2008
(77)
- دسامبر (4)
- نوامبر (4)
- اکتبر (3)
- سپتامبر (4)
- اوت (15)
- ژوئیهٔ (11)
- ژوئن (7)
- مهٔ (2)
- آوریل (7)
- مارس (11)
- فوریهٔ (2)
- ژانویهٔ (7)
-
2007
(60)
- دسامبر (7)
- نوامبر (1)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (3)
- اوت (2)
- ژوئیهٔ (8)
- ژوئن (10)
- مهٔ (5)
- آوریل (2)
- مارس (8)
- فوریهٔ (3)
- ژانویهٔ (9)
-
2006
(130)
- دسامبر (8)
- نوامبر (6)
- اکتبر (6)
- سپتامبر (6)
- اوت (8)
-
ژوئیهٔ
(15)
- هولوکاست اسلامی
- شاملو
- یه اتفاق خوب تو روزای بد!
- گنجی و مخملباف
- برای دوستی که این روزا دلش گرفته
- پیغام ماهی ها- یادت بخیر سهراب عزیز
- رویاهای گم شده
- از حال بد به حال خوب------>از حال خوب به حال بد!
- ارکستر مجلسی جوانان
- Wish You Were Here
- گنجی و من،خاطره های شاید مشترک-زاویه دیدهای کاملا...
- سند شماره 3-
- سند شماره 2-
- - سند شماره 1
- به مرده رو بدهی به کفن خودش ...
- ژوئن (15)
- مهٔ (21)
- آوریل (15)
- مارس (8)
- فوریهٔ (6)
- ژانویهٔ (16)
بیشتر خواندهشدهها
-
در پسلرزهای اولیهی «اسناد پاناما»، وقتی مشخص شد در برخی از این اسناد، نام «محمود احمدینژاد» ذکر شده، گروهی که به اصلاحطلبان معروف شده...
-
در دنیای اینترنت هک کردن معنای خاصی دارد، هک کردن یعنی استفاده از نقطهضعفهای سیستمی برای نفوذ در آن و اینکه ادعا میشود دامین پرشینبلاگ...
-
1- نفرین ملا: اما ناقلان شکرشکن و راویان اخبار چنین حکایت کنند که در روزگارقدیم مطربی بود بس مشهور، بزم بزمیان را با ساز و آواز خود گرم میک...
-
بعد از مدتها یک خنده اساسی فرمودیم! نمیدانم ایمیل ' آقا پرفسور ابراهیم میرزایی بنیاد پیدایش علم حق و عدالت از زمین تا آسمانهای بیکران &...
-
از طلا بودن پشیمان گشته ایم / لطف فرموده ما را مس کنید! اصلا فکر نمی کردم یه Comment ساده -که به طنز هم نوشته شده- بتونه باعث دلخوری کسی بش...
-
یادت هست، چند سال پیش بود؟ شاید بیشتر از ۱۵ سال؟ خیلی ساده، وسط سرمای زمستان،اخرین بطری ودکا را ورداشتی و بدون لباس مناسب و تجهیزات زمستانی...
-
وقتی بنفشه را با گل سرخ برانداز می کنند ممکن است این نظر به میان بیاید که چرا بنفشه اینقدر کبود است؟ بخشی از یک نامه از نیمای یوش به احمد شا...
-
نوشي كجاست؟ من كه خيلي دلم براش تنگ شده قرار بود فقط 2 هفته نباشه ولي الان نزديك 1 ماه كه نيست
-
ميخواهم از شما که از ما هزار بار بگوييد بگويند با قاري بزرگ، ميکاريم عشق بزرگ را، تا گل دهد به دامن بيزاري بزرگ... لینک
-
در تقسیمبندی ذهنی من٬آدمها انواع مختلفی دارند که یک نوع آنرا من ترانسپرنت نامیدهام٬آدمهای ترانسورنت آدمهایی هستند که حضورشان را حس نمیکن...
© ما اينيم 2013 . Powered by Bootstrap , Blogger templates and RWD Testing Tool
هیچ نظری موجود نیست :
ارسال یک نظر