یادداشتهای یک کچل از خودراضی
شنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۸۳
تا به حال از انسان بودن خودتان شرمنده شده ايد؟
من شرمنده ام!
شرمنده از انسان ناميده شدن!
در زماني که کودکانمان اينطور به بردگي کشيده مي شوند و ما ساکتيم!
در زماني که برده داری بسيار شرم اور تر از دو هزار سال پيش وجود دارد، من و تو نگران توقيف يک فيلم هستيم!!
نگران تعطيل شدن يکي از روزنامه های جناحمان هستيم!
نگران....
اين را بخوانيد تا شما هم از انسان بودتان شرمنده شويد دست کم حيوانها با فرزندان خود چنين نمي کنند!
تجـارت سـکس کـودکان
4/23/2004 1:55:33 AM
اخبار روز - صفار ساعد
گزارش «گروه آينده» از بازار سکس در آسيای جنوب شرقی:
در دنيای فعلی قانون جنگل حاکم است. قانون جنگل يعنی آن چه زورمداران جامعه يعنی ثروتمندان و يا سرمايهداران با کمک روشنفکران خود قانون بازار، قانون عرضه و تقاضا را مينويسند و سپس بردگان چنين روابطی ميشوند، چرا که بخوبی ميدانند که انباشت ثروت آنان در همين امامزاده خفته است.
قربانيان سرمايهداران غالبا حلقههای ضعيف جامعه هستند. از طريق همين حلقههای ضعيف ثروت مياندوزند و قدرت بنا ميکنند. اگر سازمانهائی موجود نبودند که از عدالت اجتماعی و تقسيم ثروت در جامعه سخنی به ميان آورند با جوامعی به مراتب تاريکتر از آن چه اکنون است روبرو ميبوديم.
خوشحالی در آن است که در جوامع کنوني، سازمانها و اتحاديههای مزدبگيران را داريم که از حقوق اقشار زحمتکش دفاع ميکنند و در يک مصاف همه روزه در مقابل ثروتاندوزان جامعه قرار ميگيرند. اما برای يکی از ضعيفترين حلقههای اجتماعی يعنی کودکان هنوز سازمانهای مدافع بسيار بسيار کم داريم. کودکان قربانيان هر روزه بازار هستند، کودکان آسيبپذيرترين اقشار اجتماع هستند چرا که به حقوق انسانی آنها کمتر توجه ميشود. از اين رو هست که طبق آمار سازمان ملل و يا سازمانهای غيرانتفاعی که برای حقوق کودک مبارزه ميکنند، فقر در کودکان آسيا، آفريقا و حتی برخی کشورهای اروپائی و آمريکائی غوغا ميکند. گرچه يونيسف يعنی صندوق مخصوص سازمان ملل برای کودکان قوانين مفيدی را دال بر بهداشت و بهزيستی کودک، ممنوعيت سوءاستفاده جنسی از کودکان، دخالت دادن کودکان در امور و مسائل اجتماعی خود و ممنوعيت کار کودکان و غيره به تصويب اکثريت دولتهای جهان رسانيده اما در عمل از آنجائی که بازار تصميم گيرنده نهائی در کشورهای سرمايهداری است اين قوانين يا به شکل ناقص پياده ميشوند و يا اصلا پياده نميگردند. هنوز هر سال 5/12 ميليون کودک جهان قبل از 5 سالگی ميميرند، طبق آمار يونيسف 9 ميليون از آنان از بيماريهای بسيار ساده و به سادگی قابل درمان فنا ميشوند. کودکان هنوز به دليل فقر خانواده مجبورند از سنين 6 سالگی شروع به کارهای سخت بدنی و غيربهداشتی نمايند. امروزه پس از حمله کشور امپرياليستی آمريکا به عراق، به دليل بيکاری بزرگسالان، کودکان زير 6 سال به کارهای بردگی کشانده شدهاند. امروزه در افغانستان بچهها را برای جابجائی ترياک و يا ساير مواد مخدر مورد سوءاستفاده قرار ميدهند. امروزه برخی دولتهای برای سرازيرشدن توريستهای پولدار به کشورهايشان چشمهاشان را بر روی بازار تجارت سکس کودکان ميبندند. امروزه تعداد کودکان مبتلا به بيماريهای مقاربتی و ايدز دارد سير نجومی طی ميکند. امروزه کودکان فقير و يا نيمه فقير بردگانی هستند که بايد چون شمع بسوزند تا بر کيسههای زر زراندوزان اضافه کنند. استثمار کودکان از پرمنفعتترين و کم خرجترين نيروی کار در جهان سرمايهداری است. فقر بيسابقه در جهان کودکان را به سوی تجارت سکس کشانده است. طبق آمار موجود، اين تجارت از پردرآمدترين رشتههای تجارت در دنيای امروز ما ميباشد.
من در برنامه امروز ترجمهای دارم از گزارشی که گروهی به نام «گروه آينده» - که مرکز آن در کالگری کانادا ميباشد و وظيفهاش را مبارزه با تجارت سکس کودکان اعلام کرده است- تا بر آگاهيهای مردمی که قصد دفاع از حقوق کودکان را دارند افزوده باشم. گرچه اين گزارش به طور مشخص به کشورهای جنوب شرقی آسيا برميگردد، اما محتوی آن جهانی است، يعنی آن که در مورد بردگان سکس در جمهوری اسلامی هم صدق ميکند. کافی است اسم کامبوج را برداريم و اسم جمهوری اسلامی بر آن اضافه کنيم. تمامی آن قابل انطباق است.
اين گزارش از طرف «گروه آينده» در ماه سپتامبر 2003 تنظيم شده است.
«نيمهای از شب گذشته است. از دست اندازهای جادهای خاکی که به Svay Paf که معروفترين خانههای فروشندگان سکس را در خود جا داده است، عبور ميکنيم. چراغی در خيابان به چشم نميخورد، تنها کورسوی نوری از يک معبد بودائی که با نور لرزان يک شمع روشن است توی چشم ميزند. عجيب است در اين شب داغ تابستان اين جاده مرده است. با خودم فکر ميکنم شايد دولت کامبوج موفق شده است که شبکهی تجارت سکس کودکان را از بين ببرد. چرا که در ماه مارس گذشته دست به تعطيلی 50 خانه فروشندگان سکس کودکان زده بود. اتومبيل ما به طرف راست ميپيچد و سراشيبی يک جاده پر از دستانداز را تا پائين طی ميکند و درست در همينجاست که ما با حقايقی تکان دهنده آشنا ميشويم. محلی که ما وارد آن ميشويم ظاهرا شبيه يک گاراژ استقاطی است اما در حقيقت يکی از خانههای فروش سکس کودکان است. آن جا پر است از دختران جوان با لباسهای تنگ و چسبان و لبان ماتيک ماليده به رنگ روشن.
هيچ کدام آنها بيش از چهارده سال ندارند. اما ادا و اطوار يک دختر خيابانی با تجربه را درميآورند. لبان خود را ميليسند و پستانهای کوچک خود را به جلو ميدهند. پسربچهای شايد 10 ساله که پيراهنی به تن ندارد جلو ميآيد و با علامت دست به من ميفهماند که شيشه ماشين را پائين بکشم. پسربچه که شکسته انگليسی صحبت ميکند ميپرسد «دختر ميخوای»؟
Mayumdar عضو هيئت رئيسه «گروه آينده» نيمی از بدنش را از اتومبيل بيرون ميآورد و ميگويد که دخترانی جوانتر از آن چه در آن جا هستند را طالب است. او با اين عملاش ميخواست به من اثبات کند که دختران حتی چهارساله هم برای سکس موجود هستند. فقط جاکشهای آنان، از چشمان مخفياشان نگه ميدارند که از حملهی پليس در امان باشند. اين پسربچه پس از صحبت با سرپرست عبوس اين خانه، ما را از راه باريکی به يک اطاق کوچک راهنمائی ميکند. در اين اطاق يک صندلی آهنی کهنه و يک تشک کثيف به چشم ميخورد. در يک چشم به هم زدن دو دختر که ميگويند 6 و 8 ساله هستند در درگاه اطاق ظاهر ميشوند. آنها پيژامه نخی به تن دارند و مرتبا چشمهاشان را مالش ميدهند تا خواب از سرشان بپرد. در ابتدا دختران ساکت و جدی به همديگر چسبيدهاند. جاکش مشتی به پشت سر يکی از آنها ميزند و دختران به طرز رقتباری و بدون هيچ نوع احساسی شروع به لاس زدن با Mayumdar را ميکنند. دختر 6 ساله در حالی که ميلرزد نجواکنان ميگويد Boom – Boom خير، فقط nagam nagam که به زبان عاميانهی ويتنامی معنی سکس دهانی را ميدهد. زمانی که عکاس گروه ميخواهد عکس بگيرد جاکش و محافظاش اسلحه ميکشند چرا که فکر ميکنند که Mayumdar و عکاس مأموران مخفی پليس هستند. اين دو به فوريت حيلهای در مخيلهاشان ميسازند و ميگويند که عکسها را برای شرکت توريستيای که در تايلند دارند و تورهای سکسی به مشتريان عرضه ميکنند ميخواهند. اين حيله مؤثر واقع ميشود و خطر رفع ميگردد.
گروه ما در مرکز شهر Phnom Penh به يک کلوپ شبانه به نام مارتينی پاپ ميرود. تقريبا سه سال پيش نخستوزير کامبوج دستور بسته شدن تمام کلوپ های شبانه که مرکز فروش سکس کودکان بودند را صادر کرده بود، اما اين دستور ديری نپائيد و امروز کلوپها پر است از توريستهای اروپائي، امريکائی و آسيائي. ما در کلوپ شبانه مارتينی شاهد بوديم که يک مرد اروپائی چاق با موهای خاکستري، تلوتلو خوران در حالی که 4 دختر کودک بر روی انگشتان پاهايش سواری ميخوردند به طرف هتل لوکس روبروی کلوپ ميرفتند.
برطبق آمار سازمان ملل دهها هزار کودک به طرف سکس اجباری رانده شدهاند. در تايلند، کامبوج، ايران و خيلی از کشورهای ديگر فقر کودکان را مجبور کرده است که وارد شبکه تجارت جهانی سکس کودکان بشوند. فروش سکس در کامبوج از سال 1990 شروع شد. زمانی که ميخواستند حکومت را از خمرهای سرخ به حزب مردم منتقل کنند. برای اين نقل و انتقال حکومتي، سربازان صلح سازمان ملل در اين کشور سکنی گزيدند. اين سربازان فروش سکس کودکان را رونق دادند، چرا که پول بيشماری را برای سکس خرج ميکردند و خانوادههای فقير را تشويق ميکردند که بچههايشان را برای سکس بفروشند. حدس زده ميشود که امروزه 000/20 نفر از کارگران سکس در اين کشور زير 15 سال باشند.
ما خود شاهد بوديم که مردان برای دختران باکره اشتياق بسيار زيادی نشان ميدادند و برای به دست آوردن کودکان باکره پولهای فراوانی خرج مينمودند. از اين جهت صاحبان شبکههای تجارت سکس کودکان آنان را مجبور ميکنند که باکرهگيشان را از دست بدهند و از طرف ديگر آنان را مجبور ميسازند که تحت عمل جراحی دوختن باکرهای قرار بگيرند چرا که قيمت دختران باکره بسيار بالاست.
يکی از روانشناسان کانادائی به نام Beth Hedua که در مسئله فروش سکس کودکان تحقيقاتی انجام داده است ميگويد: «برخی از مردان سر از پا نميشناسند که با دختری باکره همخوابگی کنند چرا که وقتی فکر ميکنند اولين شخصی هستند که به اين دختران راه و رسم هم خوابگی را ميآموزند، دچار هيجان ميشوند.»
در حقيقت خانوادههای فقير مهماندار چنين اشخاصی ميشوند. زمانی که در بسياری از کشورها درآمد سرانه 350 دلار و يا کمتر است بسيار روشن است که والدين و يا دوستان آنها ضعيفترين حلقهی خانوادگی يعنی کودکان را قربانی بازار کنند.
اکنون بد نيست که به پای صحبتهای برخی از اين کودکان قربانی شده بنشينيم.
در يک روز آفتابی و گرم به يکی از مؤسسات بازيابی سلامت کودکان تن فروش که با کمک يک مؤسسه ضدتجارت سکس کودکان از فرانسه و دولت کامبوج تأسيس شده است، سری ميزنيم. در آن جا با دختری آشنا ميشويم که در سن 10 سالگی به دليل فقر خانواده به يتيمخانه تحويل داده ميشود. وی ميگويد سه روز پس از ورودم به آن خانه يک امريکائی که خود را Scott معرفی ميکرد، به مسئولين خانه گفت که ميخواهد مرا به فرزندی قبول کند. او ادعا ميکرد که کارهای اداری آن در حال انجام است. من تمايلی نداشتم که با او بروم. اما او به من گفت که مرا با خود به آمريکا خواهد برد، جائی که من شنيده بودم که محل خوبی است. مسئولان خانه مدارک Scott را چک نکردند و در حقيقت مرا به اين مرد آمريکائی فروختند. شايد در اين مابين پولی هم به آنها رسيد. در بين راه Scott آمريکائی به من گفت که آسانترين کار برای او اين است که مرا به دختر خواندگی قبول کند و نه فرزندی. اين امر هم امکانپذير است اگر من 18 ساله بشوم. Scott که تقريبا 30 ساله بود در شهر Sihanokville معلم انگليسی بود. يک سال در خانه Scott بودم تا شبی مرا مورد تجاوز جنسی قرار داد و از آن به بعد بود که برده جنسی او شدم. وی مرا تهديد به مرگ کرد اگر قصد فرار داشته باشم. به مدت 2 سال اين وضع خشونتبار را تحمل کردم تا بالاخره از خانهاش فرار نمودم. در شهر Sihanokville به گدائی پرداختم تا آن که در چنگ قاچاقچيان سکس گرفتار آمدم و از يکی از خانههای فروش سکس کودکان سر درآوردم. يک ماه بعد اين خانه مورد تهاجم پليس قرار گرفت و من به اين مرکز بازآموزی فرستاده شدم. او ميگويد که در اين مرکز بايد تا سن 18 سالگی بماند تا حرفهای بياموزد. وی ميگويد که خجالت ميکشد به نزد خانوادهاش برگردد چرا که او را «دختری کثيف» خطاب خواهند کرد.
در اين مرکز با دختربچهای 13 ساله آشنا شديم. وی تعريف ميکند که همين امسال به وسيله زنی از دهاتشان به يک خانه فروش سکس کودکان فروخته شد. اين زن به من گفته بود که در يک قهوهخانه برايم کاری دارد. گولم زد و مرا به مبلغ 500 دلار فروخت. من باکره بودم و در روز اول به سه مرد سرويس دادم. بعد از يک هفته دو مرد اروپائی مرا به مدت 14 روز اجاره کردند. کار من اين بود که با آنها به رستوران و کلوپ شبانه بروم و در اين فواصل با آنها هم خوابگی کنم. از پول اجارهی من چيزی به من نرسيد چرا که صاحب خانه تن فروشی ادعا ميکرد که خرج خواب و خوراک مرا در اين خانه ميپردازد. من با 7 دختر ديگر هم اطاق بودم. اين اطاق از درون به بيرون باز نميشد فقط از بيرون به درون باز ميگشت آن هم زمانی که ما مشتری داشتيم. هر روز صبح که بيدار ميشدم تقاضای مرگ خود را ميکردم.
گروه ما اعتقاد دارد که اين دختر با اين وضع نميتوانست در آن محل زياد زنده بماند. حد وسط سن زنان کامبوجی 56 سال است و عمر دختران فروشندهی سکس نصف آن است. از آن جائی که بيشتر فروشندگان سکس مورد آزمايشات خون برای ابتلا به بيماريها از جمله ايدز قرار نميگيرند. حد متوسط سن ميتواند از اين هم پائين بيايد. آمار رسمی ميگويد که 20 درصد تن فروش کودک HIV مثبت هستند اما آمار غيررسمی بسيار بالاتر از آن است.
با برخی از دختران که صحبت ميکرديم ميخواستند که هرچه زودتر به زادگاهشان برگردند اما نميتوانستند چرا که دارای هيچگونه ورقه شناسائی نبودند. آنها غالبا قاچاق گرديده و از کشوری به کشور ديگر فرستاده شدهاند. تمام دردهائی که اين کودکان ميکشند آنها را به اعتياد کشانيده است. ما شاهد بوديم که بسياری از کودکان برای فراموشی دردهايشان از قرص Methamhetamine استفاده ميکنند. غالب آنها ميگويند که دردهای انباشته شده از فقر، بيخانمانی و اعتياد و بيماری دارد چون سوهان روحشان را ميخورد.
ميبينيد که بازار آزاد تجارت و سرمايه چه بلائی بر سر انسانها ميآورد؟
منبع خبر :سايت تريبونلينک مطلب : http://iftribune.com/news.asp?id=17&pass=122
من شرمنده ام!
شرمنده از انسان ناميده شدن!
در زماني که کودکانمان اينطور به بردگي کشيده مي شوند و ما ساکتيم!
در زماني که برده داری بسيار شرم اور تر از دو هزار سال پيش وجود دارد، من و تو نگران توقيف يک فيلم هستيم!!
نگران تعطيل شدن يکي از روزنامه های جناحمان هستيم!
نگران....
اين را بخوانيد تا شما هم از انسان بودتان شرمنده شويد دست کم حيوانها با فرزندان خود چنين نمي کنند!
تجـارت سـکس کـودکان
4/23/2004 1:55:33 AM
اخبار روز - صفار ساعد
گزارش «گروه آينده» از بازار سکس در آسيای جنوب شرقی:
در دنيای فعلی قانون جنگل حاکم است. قانون جنگل يعنی آن چه زورمداران جامعه يعنی ثروتمندان و يا سرمايهداران با کمک روشنفکران خود قانون بازار، قانون عرضه و تقاضا را مينويسند و سپس بردگان چنين روابطی ميشوند، چرا که بخوبی ميدانند که انباشت ثروت آنان در همين امامزاده خفته است.
قربانيان سرمايهداران غالبا حلقههای ضعيف جامعه هستند. از طريق همين حلقههای ضعيف ثروت مياندوزند و قدرت بنا ميکنند. اگر سازمانهائی موجود نبودند که از عدالت اجتماعی و تقسيم ثروت در جامعه سخنی به ميان آورند با جوامعی به مراتب تاريکتر از آن چه اکنون است روبرو ميبوديم.
خوشحالی در آن است که در جوامع کنوني، سازمانها و اتحاديههای مزدبگيران را داريم که از حقوق اقشار زحمتکش دفاع ميکنند و در يک مصاف همه روزه در مقابل ثروتاندوزان جامعه قرار ميگيرند. اما برای يکی از ضعيفترين حلقههای اجتماعی يعنی کودکان هنوز سازمانهای مدافع بسيار بسيار کم داريم. کودکان قربانيان هر روزه بازار هستند، کودکان آسيبپذيرترين اقشار اجتماع هستند چرا که به حقوق انسانی آنها کمتر توجه ميشود. از اين رو هست که طبق آمار سازمان ملل و يا سازمانهای غيرانتفاعی که برای حقوق کودک مبارزه ميکنند، فقر در کودکان آسيا، آفريقا و حتی برخی کشورهای اروپائی و آمريکائی غوغا ميکند. گرچه يونيسف يعنی صندوق مخصوص سازمان ملل برای کودکان قوانين مفيدی را دال بر بهداشت و بهزيستی کودک، ممنوعيت سوءاستفاده جنسی از کودکان، دخالت دادن کودکان در امور و مسائل اجتماعی خود و ممنوعيت کار کودکان و غيره به تصويب اکثريت دولتهای جهان رسانيده اما در عمل از آنجائی که بازار تصميم گيرنده نهائی در کشورهای سرمايهداری است اين قوانين يا به شکل ناقص پياده ميشوند و يا اصلا پياده نميگردند. هنوز هر سال 5/12 ميليون کودک جهان قبل از 5 سالگی ميميرند، طبق آمار يونيسف 9 ميليون از آنان از بيماريهای بسيار ساده و به سادگی قابل درمان فنا ميشوند. کودکان هنوز به دليل فقر خانواده مجبورند از سنين 6 سالگی شروع به کارهای سخت بدنی و غيربهداشتی نمايند. امروزه پس از حمله کشور امپرياليستی آمريکا به عراق، به دليل بيکاری بزرگسالان، کودکان زير 6 سال به کارهای بردگی کشانده شدهاند. امروزه در افغانستان بچهها را برای جابجائی ترياک و يا ساير مواد مخدر مورد سوءاستفاده قرار ميدهند. امروزه برخی دولتهای برای سرازيرشدن توريستهای پولدار به کشورهايشان چشمهاشان را بر روی بازار تجارت سکس کودکان ميبندند. امروزه تعداد کودکان مبتلا به بيماريهای مقاربتی و ايدز دارد سير نجومی طی ميکند. امروزه کودکان فقير و يا نيمه فقير بردگانی هستند که بايد چون شمع بسوزند تا بر کيسههای زر زراندوزان اضافه کنند. استثمار کودکان از پرمنفعتترين و کم خرجترين نيروی کار در جهان سرمايهداری است. فقر بيسابقه در جهان کودکان را به سوی تجارت سکس کشانده است. طبق آمار موجود، اين تجارت از پردرآمدترين رشتههای تجارت در دنيای امروز ما ميباشد.
من در برنامه امروز ترجمهای دارم از گزارشی که گروهی به نام «گروه آينده» - که مرکز آن در کالگری کانادا ميباشد و وظيفهاش را مبارزه با تجارت سکس کودکان اعلام کرده است- تا بر آگاهيهای مردمی که قصد دفاع از حقوق کودکان را دارند افزوده باشم. گرچه اين گزارش به طور مشخص به کشورهای جنوب شرقی آسيا برميگردد، اما محتوی آن جهانی است، يعنی آن که در مورد بردگان سکس در جمهوری اسلامی هم صدق ميکند. کافی است اسم کامبوج را برداريم و اسم جمهوری اسلامی بر آن اضافه کنيم. تمامی آن قابل انطباق است.
اين گزارش از طرف «گروه آينده» در ماه سپتامبر 2003 تنظيم شده است.
«نيمهای از شب گذشته است. از دست اندازهای جادهای خاکی که به Svay Paf که معروفترين خانههای فروشندگان سکس را در خود جا داده است، عبور ميکنيم. چراغی در خيابان به چشم نميخورد، تنها کورسوی نوری از يک معبد بودائی که با نور لرزان يک شمع روشن است توی چشم ميزند. عجيب است در اين شب داغ تابستان اين جاده مرده است. با خودم فکر ميکنم شايد دولت کامبوج موفق شده است که شبکهی تجارت سکس کودکان را از بين ببرد. چرا که در ماه مارس گذشته دست به تعطيلی 50 خانه فروشندگان سکس کودکان زده بود. اتومبيل ما به طرف راست ميپيچد و سراشيبی يک جاده پر از دستانداز را تا پائين طی ميکند و درست در همينجاست که ما با حقايقی تکان دهنده آشنا ميشويم. محلی که ما وارد آن ميشويم ظاهرا شبيه يک گاراژ استقاطی است اما در حقيقت يکی از خانههای فروش سکس کودکان است. آن جا پر است از دختران جوان با لباسهای تنگ و چسبان و لبان ماتيک ماليده به رنگ روشن.
هيچ کدام آنها بيش از چهارده سال ندارند. اما ادا و اطوار يک دختر خيابانی با تجربه را درميآورند. لبان خود را ميليسند و پستانهای کوچک خود را به جلو ميدهند. پسربچهای شايد 10 ساله که پيراهنی به تن ندارد جلو ميآيد و با علامت دست به من ميفهماند که شيشه ماشين را پائين بکشم. پسربچه که شکسته انگليسی صحبت ميکند ميپرسد «دختر ميخوای»؟
Mayumdar عضو هيئت رئيسه «گروه آينده» نيمی از بدنش را از اتومبيل بيرون ميآورد و ميگويد که دخترانی جوانتر از آن چه در آن جا هستند را طالب است. او با اين عملاش ميخواست به من اثبات کند که دختران حتی چهارساله هم برای سکس موجود هستند. فقط جاکشهای آنان، از چشمان مخفياشان نگه ميدارند که از حملهی پليس در امان باشند. اين پسربچه پس از صحبت با سرپرست عبوس اين خانه، ما را از راه باريکی به يک اطاق کوچک راهنمائی ميکند. در اين اطاق يک صندلی آهنی کهنه و يک تشک کثيف به چشم ميخورد. در يک چشم به هم زدن دو دختر که ميگويند 6 و 8 ساله هستند در درگاه اطاق ظاهر ميشوند. آنها پيژامه نخی به تن دارند و مرتبا چشمهاشان را مالش ميدهند تا خواب از سرشان بپرد. در ابتدا دختران ساکت و جدی به همديگر چسبيدهاند. جاکش مشتی به پشت سر يکی از آنها ميزند و دختران به طرز رقتباری و بدون هيچ نوع احساسی شروع به لاس زدن با Mayumdar را ميکنند. دختر 6 ساله در حالی که ميلرزد نجواکنان ميگويد Boom – Boom خير، فقط nagam nagam که به زبان عاميانهی ويتنامی معنی سکس دهانی را ميدهد. زمانی که عکاس گروه ميخواهد عکس بگيرد جاکش و محافظاش اسلحه ميکشند چرا که فکر ميکنند که Mayumdar و عکاس مأموران مخفی پليس هستند. اين دو به فوريت حيلهای در مخيلهاشان ميسازند و ميگويند که عکسها را برای شرکت توريستيای که در تايلند دارند و تورهای سکسی به مشتريان عرضه ميکنند ميخواهند. اين حيله مؤثر واقع ميشود و خطر رفع ميگردد.
گروه ما در مرکز شهر Phnom Penh به يک کلوپ شبانه به نام مارتينی پاپ ميرود. تقريبا سه سال پيش نخستوزير کامبوج دستور بسته شدن تمام کلوپ های شبانه که مرکز فروش سکس کودکان بودند را صادر کرده بود، اما اين دستور ديری نپائيد و امروز کلوپها پر است از توريستهای اروپائي، امريکائی و آسيائي. ما در کلوپ شبانه مارتينی شاهد بوديم که يک مرد اروپائی چاق با موهای خاکستري، تلوتلو خوران در حالی که 4 دختر کودک بر روی انگشتان پاهايش سواری ميخوردند به طرف هتل لوکس روبروی کلوپ ميرفتند.
برطبق آمار سازمان ملل دهها هزار کودک به طرف سکس اجباری رانده شدهاند. در تايلند، کامبوج، ايران و خيلی از کشورهای ديگر فقر کودکان را مجبور کرده است که وارد شبکه تجارت جهانی سکس کودکان بشوند. فروش سکس در کامبوج از سال 1990 شروع شد. زمانی که ميخواستند حکومت را از خمرهای سرخ به حزب مردم منتقل کنند. برای اين نقل و انتقال حکومتي، سربازان صلح سازمان ملل در اين کشور سکنی گزيدند. اين سربازان فروش سکس کودکان را رونق دادند، چرا که پول بيشماری را برای سکس خرج ميکردند و خانوادههای فقير را تشويق ميکردند که بچههايشان را برای سکس بفروشند. حدس زده ميشود که امروزه 000/20 نفر از کارگران سکس در اين کشور زير 15 سال باشند.
ما خود شاهد بوديم که مردان برای دختران باکره اشتياق بسيار زيادی نشان ميدادند و برای به دست آوردن کودکان باکره پولهای فراوانی خرج مينمودند. از اين جهت صاحبان شبکههای تجارت سکس کودکان آنان را مجبور ميکنند که باکرهگيشان را از دست بدهند و از طرف ديگر آنان را مجبور ميسازند که تحت عمل جراحی دوختن باکرهای قرار بگيرند چرا که قيمت دختران باکره بسيار بالاست.
يکی از روانشناسان کانادائی به نام Beth Hedua که در مسئله فروش سکس کودکان تحقيقاتی انجام داده است ميگويد: «برخی از مردان سر از پا نميشناسند که با دختری باکره همخوابگی کنند چرا که وقتی فکر ميکنند اولين شخصی هستند که به اين دختران راه و رسم هم خوابگی را ميآموزند، دچار هيجان ميشوند.»
در حقيقت خانوادههای فقير مهماندار چنين اشخاصی ميشوند. زمانی که در بسياری از کشورها درآمد سرانه 350 دلار و يا کمتر است بسيار روشن است که والدين و يا دوستان آنها ضعيفترين حلقهی خانوادگی يعنی کودکان را قربانی بازار کنند.
اکنون بد نيست که به پای صحبتهای برخی از اين کودکان قربانی شده بنشينيم.
در يک روز آفتابی و گرم به يکی از مؤسسات بازيابی سلامت کودکان تن فروش که با کمک يک مؤسسه ضدتجارت سکس کودکان از فرانسه و دولت کامبوج تأسيس شده است، سری ميزنيم. در آن جا با دختری آشنا ميشويم که در سن 10 سالگی به دليل فقر خانواده به يتيمخانه تحويل داده ميشود. وی ميگويد سه روز پس از ورودم به آن خانه يک امريکائی که خود را Scott معرفی ميکرد، به مسئولين خانه گفت که ميخواهد مرا به فرزندی قبول کند. او ادعا ميکرد که کارهای اداری آن در حال انجام است. من تمايلی نداشتم که با او بروم. اما او به من گفت که مرا با خود به آمريکا خواهد برد، جائی که من شنيده بودم که محل خوبی است. مسئولان خانه مدارک Scott را چک نکردند و در حقيقت مرا به اين مرد آمريکائی فروختند. شايد در اين مابين پولی هم به آنها رسيد. در بين راه Scott آمريکائی به من گفت که آسانترين کار برای او اين است که مرا به دختر خواندگی قبول کند و نه فرزندی. اين امر هم امکانپذير است اگر من 18 ساله بشوم. Scott که تقريبا 30 ساله بود در شهر Sihanokville معلم انگليسی بود. يک سال در خانه Scott بودم تا شبی مرا مورد تجاوز جنسی قرار داد و از آن به بعد بود که برده جنسی او شدم. وی مرا تهديد به مرگ کرد اگر قصد فرار داشته باشم. به مدت 2 سال اين وضع خشونتبار را تحمل کردم تا بالاخره از خانهاش فرار نمودم. در شهر Sihanokville به گدائی پرداختم تا آن که در چنگ قاچاقچيان سکس گرفتار آمدم و از يکی از خانههای فروش سکس کودکان سر درآوردم. يک ماه بعد اين خانه مورد تهاجم پليس قرار گرفت و من به اين مرکز بازآموزی فرستاده شدم. او ميگويد که در اين مرکز بايد تا سن 18 سالگی بماند تا حرفهای بياموزد. وی ميگويد که خجالت ميکشد به نزد خانوادهاش برگردد چرا که او را «دختری کثيف» خطاب خواهند کرد.
در اين مرکز با دختربچهای 13 ساله آشنا شديم. وی تعريف ميکند که همين امسال به وسيله زنی از دهاتشان به يک خانه فروش سکس کودکان فروخته شد. اين زن به من گفته بود که در يک قهوهخانه برايم کاری دارد. گولم زد و مرا به مبلغ 500 دلار فروخت. من باکره بودم و در روز اول به سه مرد سرويس دادم. بعد از يک هفته دو مرد اروپائی مرا به مدت 14 روز اجاره کردند. کار من اين بود که با آنها به رستوران و کلوپ شبانه بروم و در اين فواصل با آنها هم خوابگی کنم. از پول اجارهی من چيزی به من نرسيد چرا که صاحب خانه تن فروشی ادعا ميکرد که خرج خواب و خوراک مرا در اين خانه ميپردازد. من با 7 دختر ديگر هم اطاق بودم. اين اطاق از درون به بيرون باز نميشد فقط از بيرون به درون باز ميگشت آن هم زمانی که ما مشتری داشتيم. هر روز صبح که بيدار ميشدم تقاضای مرگ خود را ميکردم.
گروه ما اعتقاد دارد که اين دختر با اين وضع نميتوانست در آن محل زياد زنده بماند. حد وسط سن زنان کامبوجی 56 سال است و عمر دختران فروشندهی سکس نصف آن است. از آن جائی که بيشتر فروشندگان سکس مورد آزمايشات خون برای ابتلا به بيماريها از جمله ايدز قرار نميگيرند. حد متوسط سن ميتواند از اين هم پائين بيايد. آمار رسمی ميگويد که 20 درصد تن فروش کودک HIV مثبت هستند اما آمار غيررسمی بسيار بالاتر از آن است.
با برخی از دختران که صحبت ميکرديم ميخواستند که هرچه زودتر به زادگاهشان برگردند اما نميتوانستند چرا که دارای هيچگونه ورقه شناسائی نبودند. آنها غالبا قاچاق گرديده و از کشوری به کشور ديگر فرستاده شدهاند. تمام دردهائی که اين کودکان ميکشند آنها را به اعتياد کشانيده است. ما شاهد بوديم که بسياری از کودکان برای فراموشی دردهايشان از قرص Methamhetamine استفاده ميکنند. غالب آنها ميگويند که دردهای انباشته شده از فقر، بيخانمانی و اعتياد و بيماری دارد چون سوهان روحشان را ميخورد.
ميبينيد که بازار آزاد تجارت و سرمايه چه بلائی بر سر انسانها ميآورد؟
منبع خبر :سايت تريبونلينک مطلب : http://iftribune.com/news.asp?id=17&pass=122
اشتراک در:
نظرات پیام
(
Atom
)
جستجوی این وبلاگ
برچسبها
جاهايي که سر ميزنم
کتابخانهها
- کتاب فارسی
- ایرانیان آمریکای شمالی
- کتابخانه رضا قاسمی-دوات
- کتابخانه داتیس
- قفسه
- کتابخانه آشیان
- پارس تک
- کتابخانه مارکسیستها
- امیرحسین خنجی
- کتابخانه خوابگرد
- کتبخانه اهل سنت
- کتابخانه پارس
- آوای آزاد
- نیلوفرانه
- کتابخانه بهاییان
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه ادم و حوا
- جستجو در کتابهای فارسی
- کتابخانه نهضت ملی ایران
- تبرستان
- کتابخانه ایران باستان
اخبار زرتشتیان
CopyLeft! هرگونه کپی برداری مجازاست، اما خوشحال میشوم اگر به خودم هم خبر بدهید. با پشتیبانی Blogger.
آرشیو وبلاگ
-
2009
(53)
- دسامبر (4)
- نوامبر (3)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (4)
- اوت (6)
- ژوئیهٔ (10)
- ژوئن (4)
- مهٔ (3)
- آوریل (3)
- فوریهٔ (7)
- ژانویهٔ (7)
-
2008
(77)
- دسامبر (4)
- نوامبر (4)
- اکتبر (3)
- سپتامبر (4)
- اوت (15)
- ژوئیهٔ (11)
- ژوئن (7)
- مهٔ (2)
- آوریل (7)
- مارس (11)
- فوریهٔ (2)
- ژانویهٔ (7)
-
2007
(60)
- دسامبر (7)
- نوامبر (1)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (3)
- اوت (2)
- ژوئیهٔ (8)
- ژوئن (10)
- مهٔ (5)
- آوریل (2)
- مارس (8)
- فوریهٔ (3)
- ژانویهٔ (9)
-
2006
(130)
- دسامبر (8)
- نوامبر (6)
- اکتبر (6)
- سپتامبر (6)
- اوت (8)
- ژوئیهٔ (15)
- ژوئن (15)
- مهٔ (21)
- آوریل (15)
- مارس (8)
- فوریهٔ (6)
- ژانویهٔ (16)
-
2005
(59)
- دسامبر (3)
- نوامبر (6)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (7)
- اوت (8)
- ژوئیهٔ (2)
- مهٔ (8)
- آوریل (10)
- مارس (10)
- ژانویهٔ (3)
-
2004
(75)
- دسامبر (3)
- نوامبر (1)
- ژوئن (2)
- مهٔ (5)
-
آوریل
(10)
- چرا دروغ؟ کلي با خودم کلنجار رفتم تا اين عکس را اي...
- تا به حال از انسان بودن خودتان شرمنده شده ايد؟ من ...
- امروز 24 آوريل است! سالروز قتل عام ارامنه توسط رژي...
- يه جوک با کلي زحمت از متن انگليسي ترجمه اش کردم ب...
- "آييننامه نحوه اجرای احكام قصاص ، رجم ، قتل ، صلب...
- از اينکه نوشي دو باره برگشته خوشحالم! اميدورام همي...
- کتابهای رايگان فارسي! دستش درد نکند اين کتابدار عز...
- هيچ چيز نمي گويم، فقط به آدرس زير برويد و گزارش ها...
- سالی که نکوست از بهارش پيداست! امسال چه سالي است! ...
- من برگشتم! سال نو مبارک، اميدورام امسال سالی سرارس...
- مارس (12)
- فوریهٔ (38)
- ژانویهٔ (4)
بیشتر خواندهشدهها
-
در پسلرزهای اولیهی «اسناد پاناما»، وقتی مشخص شد در برخی از این اسناد، نام «محمود احمدینژاد» ذکر شده، گروهی که به اصلاحطلبان معروف شده...
-
در دنیای اینترنت هک کردن معنای خاصی دارد، هک کردن یعنی استفاده از نقطهضعفهای سیستمی برای نفوذ در آن و اینکه ادعا میشود دامین پرشینبلاگ...
-
1- نفرین ملا: اما ناقلان شکرشکن و راویان اخبار چنین حکایت کنند که در روزگارقدیم مطربی بود بس مشهور، بزم بزمیان را با ساز و آواز خود گرم میک...
-
بعد از مدتها یک خنده اساسی فرمودیم! نمیدانم ایمیل ' آقا پرفسور ابراهیم میرزایی بنیاد پیدایش علم حق و عدالت از زمین تا آسمانهای بیکران &...
-
از طلا بودن پشیمان گشته ایم / لطف فرموده ما را مس کنید! اصلا فکر نمی کردم یه Comment ساده -که به طنز هم نوشته شده- بتونه باعث دلخوری کسی بش...
-
یادت هست، چند سال پیش بود؟ شاید بیشتر از ۱۵ سال؟ خیلی ساده، وسط سرمای زمستان،اخرین بطری ودکا را ورداشتی و بدون لباس مناسب و تجهیزات زمستانی...
-
وقتی بنفشه را با گل سرخ برانداز می کنند ممکن است این نظر به میان بیاید که چرا بنفشه اینقدر کبود است؟ بخشی از یک نامه از نیمای یوش به احمد شا...
-
نوشي كجاست؟ من كه خيلي دلم براش تنگ شده قرار بود فقط 2 هفته نباشه ولي الان نزديك 1 ماه كه نيست
-
ميخواهم از شما که از ما هزار بار بگوييد بگويند با قاري بزرگ، ميکاريم عشق بزرگ را، تا گل دهد به دامن بيزاري بزرگ... لینک
-
در تقسیمبندی ذهنی من٬آدمها انواع مختلفی دارند که یک نوع آنرا من ترانسپرنت نامیدهام٬آدمهای ترانسورنت آدمهایی هستند که حضورشان را حس نمیکن...
© ما اينيم 2013 . Powered by Bootstrap , Blogger templates and RWD Testing Tool
هیچ نظری موجود نیست :
ارسال یک نظر