یادداشتهای یک کچل از خودراضی
یکشنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۷
آنچه در زیر پنهان است!
فرض کنید:
آقای شماره يک:
آقای شماره یک را چند سالی است میشناسید، آدمیاست مذهبی(نه حزباللهی) و مومن، تا حایی که چند باری به حج رفته وشما را هم برای مراسم بعد از حج( اسمش چی بود؟) دعوت کرده و البته شما هم طبق معمول نرفتهاید.
توی کارش خوشفکر است و باسواد، اما خوب گیرهای مذهبی دارد و نمیشود جلویش کارهای غیر مذهبی (تماشای پاتیناژ،باله و ...) کرد، یکی دو بار هم از شما خواسته که دست کم جلو او از این کارهای خلاف شرع نکنید.
آدم شماره دو:
از بد روزگار(؟) با شما همکار است،از آن هفت خطهای روزگار، هر کاری که به ذهنتان هم نرسیده ممکن است از او سر بزند،اما خوب دستکم جلوی شما رعایت میکند.
اینها پیشفرض،
آقای شماره دو تو خاطراتاش، از دوستی(آقای شماره سه) بگوید که دست او را از پشت بسته و این که چند شب پیش آقای شماره سه در مجلس بزم(که ظاهرا کمی هم سرش گرم شده بوده) پیشنهاد انجام پروژهای را به آقای شماره دو داده،
آقای شماره دو هم میبیند این کار راست کار شماست،
خب طبیعیاست که قراری گذاشته میشود بین این سه نفر (خود شما،آقای شماره دو و آقای شماره سه)،
قیافه شما و آقای شماره سه دیدینیاست وقتی میبینید آقای شماره سه، همان آقای شماره یک است،
بخصوص وقتی آقای شماره دو(ی) از همه جا بیخبر به عنوان هدیه(یا برای گرم کردن جلسه مذاکره)یک شیشه نوشیدنی غیرشرعی برای آقای شماره سه(= یک) آورده!
آقای شماره يک:
آقای شماره یک را چند سالی است میشناسید، آدمیاست مذهبی(نه حزباللهی) و مومن، تا حایی که چند باری به حج رفته وشما را هم برای مراسم بعد از حج( اسمش چی بود؟) دعوت کرده و البته شما هم طبق معمول نرفتهاید.
توی کارش خوشفکر است و باسواد، اما خوب گیرهای مذهبی دارد و نمیشود جلویش کارهای غیر مذهبی (تماشای پاتیناژ،باله و ...) کرد، یکی دو بار هم از شما خواسته که دست کم جلو او از این کارهای خلاف شرع نکنید.
آدم شماره دو:
از بد روزگار(؟) با شما همکار است،از آن هفت خطهای روزگار، هر کاری که به ذهنتان هم نرسیده ممکن است از او سر بزند،اما خوب دستکم جلوی شما رعایت میکند.
اینها پیشفرض،
آقای شماره دو تو خاطراتاش، از دوستی(آقای شماره سه) بگوید که دست او را از پشت بسته و این که چند شب پیش آقای شماره سه در مجلس بزم(که ظاهرا کمی هم سرش گرم شده بوده) پیشنهاد انجام پروژهای را به آقای شماره دو داده،
آقای شماره دو هم میبیند این کار راست کار شماست،
خب طبیعیاست که قراری گذاشته میشود بین این سه نفر (خود شما،آقای شماره دو و آقای شماره سه)،
قیافه شما و آقای شماره سه دیدینیاست وقتی میبینید آقای شماره سه، همان آقای شماره یک است،
بخصوص وقتی آقای شماره دو(ی) از همه جا بیخبر به عنوان هدیه(یا برای گرم کردن جلسه مذاکره)یک شیشه نوشیدنی غیرشرعی برای آقای شماره سه(= یک) آورده!
No related post available
اشتراک در:
نظرات پیام
(
Atom
)
جستجوی این وبلاگ
برچسبها
جاهايي که سر ميزنم
کتابخانهها
- کتاب فارسی
- ایرانیان آمریکای شمالی
- کتابخانه رضا قاسمی-دوات
- کتابخانه داتیس
- قفسه
- کتابخانه آشیان
- پارس تک
- کتابخانه مارکسیستها
- امیرحسین خنجی
- کتابخانه خوابگرد
- کتبخانه اهل سنت
- کتابخانه پارس
- آوای آزاد
- نیلوفرانه
- کتابخانه بهاییان
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه ادم و حوا
- جستجو در کتابهای فارسی
- کتابخانه نهضت ملی ایران
- تبرستان
- کتابخانه ایران باستان
اخبار زرتشتیان
CopyLeft! هرگونه کپی برداری مجازاست، اما خوشحال میشوم اگر به خودم هم خبر بدهید. با پشتیبانی Blogger.
آرشیو وبلاگ
-
2009
(53)
- دسامبر (4)
- نوامبر (3)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (4)
- اوت (6)
- ژوئیهٔ (10)
- ژوئن (4)
- مهٔ (3)
- آوریل (3)
- فوریهٔ (7)
- ژانویهٔ (7)
-
2008
(77)
- دسامبر (4)
- نوامبر (4)
- اکتبر (3)
- سپتامبر (4)
- اوت (15)
- ژوئیهٔ (11)
- ژوئن (7)
- مهٔ (2)
- آوریل (7)
- مارس (11)
- فوریهٔ (2)
- ژانویهٔ (7)
-
2007
(60)
- دسامبر (7)
- نوامبر (1)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (3)
- اوت (2)
- ژوئیهٔ (8)
- ژوئن (10)
- مهٔ (5)
- آوریل (2)
- مارس (8)
- فوریهٔ (3)
- ژانویهٔ (9)
-
2006
(130)
- دسامبر (8)
- نوامبر (6)
- اکتبر (6)
- سپتامبر (6)
- اوت (8)
- ژوئیهٔ (15)
- ژوئن (15)
- مهٔ (21)
- آوریل (15)
- مارس (8)
- فوریهٔ (6)
- ژانویهٔ (16)
بیشتر خواندهشدهها
-
در پسلرزهای اولیهی «اسناد پاناما»، وقتی مشخص شد در برخی از این اسناد، نام «محمود احمدینژاد» ذکر شده، گروهی که به اصلاحطلبان معروف شده...
-
در دنیای اینترنت هک کردن معنای خاصی دارد، هک کردن یعنی استفاده از نقطهضعفهای سیستمی برای نفوذ در آن و اینکه ادعا میشود دامین پرشینبلاگ...
-
1- نفرین ملا: اما ناقلان شکرشکن و راویان اخبار چنین حکایت کنند که در روزگارقدیم مطربی بود بس مشهور، بزم بزمیان را با ساز و آواز خود گرم میک...
-
وقتی بنفشه را با گل سرخ برانداز می کنند ممکن است این نظر به میان بیاید که چرا بنفشه اینقدر کبود است؟ بخشی از یک نامه از نیمای یوش به احمد شا...
-
من در این آبادی، پی چیزی میگشتم، پی خوابی شاید، پی نوری، ریگی، لبخندی... سهراب (گلستانه)
-
بعد از مدتها یک خنده اساسی فرمودیم! نمیدانم ایمیل ' آقا پرفسور ابراهیم میرزایی بنیاد پیدایش علم حق و عدالت از زمین تا آسمانهای بیکران ...
-
از طلا بودن پشیمان گشته ایم / لطف فرموده ما را مس کنید! اصلا فکر نمی کردم یه Comment ساده -که به طنز هم نوشته شده- بتونه باعث دلخوری کسی بش...
-
یادت هست، چند سال پیش بود؟ شاید بیشتر از ۱۵ سال؟ خیلی ساده، وسط سرمای زمستان،اخرین بطری ودکا را ورداشتی و بدون لباس مناسب و تجهیزات زمستانی...
-
«اگر دیگر پای رفتنمان نیست، باری، قلعهبانان این حجّت با ما تمام کردهاند که اگر میخواهید در این دیار اقامت گزینید میباید با ابلیس قرار...
-
آخرین جمله پاپیون رو به آسمان: Hey, you bastards, I'm still here! پ.ن : چرا درنسخه دوبله فارسی این جمله حذف شده است؟
© ما اينيم 2013 . Powered by Bootstrap , Blogger templates and RWD Testing Tool
۱ نظر :
با عرض معذرت آقای شماره 4 گوزید!!!
(آقای شماره 4 = مغز من)
ارسال یک نظر