یادداشتهای یک کچل از خودراضی
سهشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۶
دریغ
- در سال 1930 از جمله صادق هدایت دعوت کردند که از ازبکستان دیدن کنند. در سفر یکی از کله گندههای حکومتی آن زمان همسفر هدایت بود
- ایران بالاترین آمار مرگ مغزی و پایین ترین آمار اهدا عضو را در دنیا دارد!
هدایت برای فرزانه تعریف کرده بود که این آدم از هدایت میخواهد یکی از معلوماتش(کتابهایش) را امضا کرده و به او هدیه کند،هدایت هم میگوید که هیچ کدام از کتابهایش همراهش نیست ، اما با رسیدن به مقصد ،هدایت یک دوره کامل از آثارش را به کتابخانه آنجا هدیه میکند!
و در جواب همراهش میگوید:این بچههای ازبک را میبینی؟
همهشان پیانو میزنند و باله میرقصند و ..،نه تراخمیاند نه کور و کچل!
تمام تراخمیهای دیروز (که ازبکستان بخشی از ایران بود)حالا از نظر بهداشت در وضعیت خوبی به سر میبرند و زندگی قابل قبولی دارند!
حالا اگر این ازبکستان هنوز بخشی از ایران بود چنین وضعی داشتند؟
(آشنایی با صادق هدایت:فرزانه ،نقل به مضمون! حیف که کتاب فرزانه را دوستی به یغما برد!)
ایران عزیز ما سرزمین پدریمان،سرزمین زرتشتپپاک، فرنهاست دچار مرگ مغری شده و من و تو هنوز باور
نکردهایم!
از دید شما چه اشکالی دارد که بخشهای بدرد بخور این بیمار مرگ مغزی شده را اگر قرار باشد وضعیت بهتری داشته باشند،از این بیمار جدا کنیم؟
قبول که دل همهمان برای ایرانامان میسوزد،قبول که همهمان حسرت روزهای گذشته را میخوریم و هنوز هم گاهی به یاد کوروش و انوشیروان و خشایارشاهش تومار امضا میکنیم و فریاد میزنیم.
اما...
---------------------------------------------------------------------------------
کرده ی هشتم
...
...
«اَژیدَهاکِ»(ضحاک؟) سه پوزه در زمین «بَوری» سد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آورد.
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی دار که من هفت کشور را از مردمان تهی کنم.
اَردویسوَر اَناهیتا او را کامیابی نبخشید.
او را - آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را - برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور میستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم...»
کردهی نهم
...
...
فریدون پسر آتبین از خاندان توانا، در سرزمین چهار گوشهی وَرِنَ، سد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آورد...
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی دار که من بر «اَژیدهاک» - [ اژیدهاک ِ ] سه پوزهی سه کلهی شش چشم، آن دارندهی هزار [ گونه ] چالاکی، آن دیو بسیار آرزومند ِدروج، آن دُروَند ِ آسیب رسان ِجهان و آن زورمندترین دروجی که اَهریمن برای تباه کردن جهان ِاَشَه، به پتیارگی در جهان اَستومَند بیافرید - پیروز شوم و هر دو همسرش «سَنگهَوک» و «اَرنَوَک» را - که برازندهی نگاهداری خاندان و شایستهی زایش و افزایش دودمانند - از وی بِرُبایم.
اَرِدویسوَر اَناهیتا - که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند - او را کامیابی بخشید.
او را - آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را - برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور میستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم...»
اشتراک در:
نظرات پیام
(
Atom
)
جستجوی این وبلاگ
برچسبها
جاهايي که سر ميزنم
کتابخانهها
- کتاب فارسی
- ایرانیان آمریکای شمالی
- کتابخانه رضا قاسمی-دوات
- کتابخانه داتیس
- قفسه
- کتابخانه آشیان
- پارس تک
- کتابخانه مارکسیستها
- امیرحسین خنجی
- کتابخانه خوابگرد
- کتبخانه اهل سنت
- کتابخانه پارس
- آوای آزاد
- نیلوفرانه
- کتابخانه بهاییان
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه ادم و حوا
- جستجو در کتابهای فارسی
- کتابخانه نهضت ملی ایران
- تبرستان
- کتابخانه ایران باستان
اخبار زرتشتیان
CopyLeft! هرگونه کپی برداری مجازاست، اما خوشحال میشوم اگر به خودم هم خبر بدهید. با پشتیبانی Blogger.
آرشیو وبلاگ
-
2009
(53)
- دسامبر (4)
- نوامبر (3)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (4)
- اوت (6)
- ژوئیهٔ (10)
- ژوئن (4)
- مهٔ (3)
- آوریل (3)
- فوریهٔ (7)
- ژانویهٔ (7)
-
2008
(77)
- دسامبر (4)
- نوامبر (4)
- اکتبر (3)
- سپتامبر (4)
- اوت (15)
- ژوئیهٔ (11)
- ژوئن (7)
- مهٔ (2)
- آوریل (7)
- مارس (11)
- فوریهٔ (2)
- ژانویهٔ (7)
-
2007
(60)
- دسامبر (7)
- نوامبر (1)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (3)
- اوت (2)
- ژوئیهٔ (8)
- ژوئن (10)
- مهٔ (5)
- آوریل (2)
- مارس (8)
- فوریهٔ (3)
- ژانویهٔ (9)
-
2006
(130)
- دسامبر (8)
- نوامبر (6)
- اکتبر (6)
- سپتامبر (6)
- اوت (8)
- ژوئیهٔ (15)
- ژوئن (15)
- مهٔ (21)
- آوریل (15)
- مارس (8)
- فوریهٔ (6)
- ژانویهٔ (16)
بیشتر خواندهشدهها
-
در پسلرزهای اولیهی «اسناد پاناما»، وقتی مشخص شد در برخی از این اسناد، نام «محمود احمدینژاد» ذکر شده، گروهی که به اصلاحطلبان معروف شده...
-
در دنیای اینترنت هک کردن معنای خاصی دارد، هک کردن یعنی استفاده از نقطهضعفهای سیستمی برای نفوذ در آن و اینکه ادعا میشود دامین پرشینبلاگ...
-
1- نفرین ملا: اما ناقلان شکرشکن و راویان اخبار چنین حکایت کنند که در روزگارقدیم مطربی بود بس مشهور، بزم بزمیان را با ساز و آواز خود گرم میک...
-
یادت هست، چند سال پیش بود؟ شاید بیشتر از ۱۵ سال؟ خیلی ساده، وسط سرمای زمستان،اخرین بطری ودکا را ورداشتی و بدون لباس مناسب و تجهیزات زمستانی...
-
يه نكته خوب انتخابات تو ايران اينه كه رقيبا ﭘﺘﻪ همو مي ريزن رو آب! البته اين وسط آدماي بدبختي مثل عليرضا امير قاسمي هم بى جوري سه مي شن!( شا...
-
Yesterday when I was young The taste of life was sweet as rain upon my tongue I teased at life as if it were a foolish game The way the even...
-
دیروز یکی از دوستان ترک زبان ، می گفت روزنامه ایران یه مقاله چند صفحه ای نوشته و به ترک ها توهین کرده! و کلی هم عصبانی بود. وقتی کاریکاتور ...
-
لطفا اصرار نکن که رای بدهم، اگر بر فرض محال رای هم بدهم، به کسانی رای نمیدهم که نامشان با #فلاحیان و #ریشهری در یک لیست باشد.
-
هر روز مینشست توی بالکن بی نردهی روبرو، روی صندلی پلاستیکی کوتاه قرمزاش با همان شلوارک راهراه سفید و آبی اول سیگاری روشن میکرد بعد ...
-
خواب دبدم "ادوارد" ام، با دستهایی شبیه قیچی توی قطاری اتوبوسی بودم، پر از آدمهایی که بعضیها را میشناختم و خیلیها را نه... ا...
© ما اينيم 2013 . Powered by Bootstrap , Blogger templates and RWD Testing Tool
هیچ نظری موجود نیست :
ارسال یک نظر