یادداشتهای یک کچل از خودراضی
سهشنبه، بهمن ۱۸، ۱۳۸۴
(از عباس معروفی)کدام صلح؟ کدام ملت؟
اين مقاله را خطاب به همهی دوستانم نوشتهام
و آن را به استادم، م. ع. سپانلو تقديم میکنم.
من نويسندهام، طرفدار بمب نيستم، چه هستهای چه غير هستهای.
من روزنامهنگارم، با هر نوع سلاحی مخالفم، چه صلحآميز، چه جنگآويز.
من تئاتریام، با هر ذهن ويرانگری میستيزم.
اسلحهی من قلم من است، من هيچ اسلحهای را به رسميت نمیشناسم.
من با کلام به جنگ تاريکخانهها میروم، دروغ را افشا میکنم. از عشق میگويم، از زندگی، و خوشبختی بشر. من هنوز با ديدن تصوير کودکان جنگ به گريه میافتم. من انسانم، زبان تو میشوم، برای تو مینويسم، شايد تو نتوانی حرفت را بزنی. من کنارت میايستم.
من نمیتوانم بی خردی جمعی را خرد جمعی بخوانم!
نظام توتاليتر و تماميتخواه آنهم از نوع سياه مذهبیاش تعادل روانی ندارد، و از همه تأييديه میخواهد. نخست اين تأييديه را از کره شمالی و سوريه و بلاروس میگيرد، سپس میخواهد شاعر و رييس جمهور سابق و بازيگر تئاتر و تربچه نقلی و سينماگر و اصلاحطلب و روزنامهنگار هم تأييدش کنند.
کوتولههايی که با موشک نه متری وسط لنگشان از زندانبانها سان میبينند، میخواهند به بشريت گوشمالی بدهند، هيچ کدام از ما مردم را در هيچ کجای زندگی و وطن و سرنوشت به حساب نمیآورند، فقط برای ساختن بمب اتم همه را به ياری میخوانند و تأييديه جمع میکنند و اسمش را میگذارند خرد جمعی؟
مگر ديوانهايم ما؟ يا نکند اين حکومتیها ما را کودن فرض کردهاند؟ داشتن انرژی صلحآميز هستهای حق هر ملتی است؟
ملت؟
کدام ملت؟ منظورت حکومت فعلی ايران است؟ همين حکومتی که منتقد داخل نظام را بر نمیتابد؟ همين حکومتی که تحمل ادبيات و وبلاگ و روزنامه و انتقاد را ندارد، همين حکومت سرکوبگر؟ همين حکومتی که سيرجانی شاعر را در زندان میکشد؟ همين حکومتی که طناب میاندازد به گردن شاعر؟ دروغ میگويد کسی که اين جنايت را گردن بخشی از حکومت میاندازد. کسی که در اعماق است، و کسی که در پاياب، هردو در آبند، جسدهای بادکرده.
نه! اين حکومت اگر به بمب صلحآميز اتمی مسلح شود، دمار از روزگار انسان و ايران و جهان در میآورد. اسم اين کار را هم میگذارد حق ملت.
اصلاً غمانگيز نيست شاعر و عضو کانون نويسندگان هم خواستار غنیسازی هستهای شود؟ آيا او میتواند تضمينی بدهد که يک ديوانه مثل هيتلر دنيا را جهنم نمیکند؟ مگر همين جنايتکارها نبودند که هيروشيما را صاف کردند؟
يادت باشد: هرکس بمب اتم بسازد يا به فکر ساختنش باشد جنايتکار است.
اصلاً غمانگيز نيست روزنامهنگار ايرانی کبرا صغرا کند که بله، انرژی صلحآميز هستهای حق ملت ماست؟ يعنی همهی حقهامان را گرفتهايم؟ حق انتشار، حق زندگی، حق فکر کردن، حق دگر انديشيدن، حق نوشتن، حق... مگر حق همهمان را کف دستمان نگذاشتهاند؟
آقای شاعر! جناب هنرمند! خانم هنرپيشه! آقای تئاتری! حضرت روزنامهنگار!
من و تو نمیتوانيم مدافع اسلحه و جنگ باشيم. من و تو بايد با تمام وجود دندان آن مارهای خطرناک را هم به ترفندی بکشيم. من و تو را چه به فن آوری هستهای؟ من و تو بايد افکار عمومی را به سوی صلح و "وداع با اسلحه" سوق دهيم. شعر بگو، فيلم بساز، داستان بنويس، افشا کن، نور بتابان، با يک مقاله دنيا را آگاه کن که چرا اسراييل سيصد تا کلاهک اتمی دارد. میخواهد چه کند اينها را؟ چرا ساخته است؟ و حالا از برنامهی صلحآميز اتمی ديوانههای وطنی حمايت میکنی؟ بخدا قسم اينها تعادل روانی ندارند. کشتار سال شصت، اعدامهای سال شصت و هفت، قلم شکستنها و قلع و قمع مطبوعات يادت رفت؟ از برنامه اتمی حکومت اسلام ناب محمدی دفاع میکنی؟ آن هم زير چتر يک جملهی دهن پرکن قلابی؟! «داشتن فناوری صلحآميز هستهای حق هر ملتی است»؟
و هی میپرسی چرا همه دارند ما نداشته باشيم؟ تو اسمت روشنفکر است، يا ژنرال بودهاي تا به حال و من نمی دانستم؟ چرا حواست نيست؟ يارو دارد خودش را دکتر محمد مصدق جا میزند. برنامهی بمب اتمش را دارد با ملی شدن نفت مقايسه میکند! مگر نگفتی کاش آن نفت را هم نداشتيم؟
مگر هنرمند نيستی عزيز من؟ کدام انرژی اتمی صلحآميز؟ کدام صلح؟ حالا که تمامی حق ما را بلعيدهاند حمايتشان میکنی که هستهاش را بکوبند به سر بچههای من و تو؟
مگر يادت رفته هيتلر با چه شعاری قدرت گرفت؟ با سوسيال دموکراسی.
مگر يادت رفته خمينی روز ورودش به ايران در بهشت زهرا چه گفت؟ بفرما: «معنویات ما را بردند اینها. ما علاوه بر آنکه میخواهیم زندگی مادی شما مرفه بشود، معنویات شما را هم تأمین میکنیم. اتوبوس مجانی میشود. آب مجانی میشود. برق مجانی میشود... دلخوش نباشید به این مقدار...»
بمب اتم معنويات است؟ اينها به نوشتههای من و تو رحم نکردهاند، شش سال است که گنجی را با فرهنگ عاشورايیاش تحمل نکردهاند، وکيلهای مملکت را با تهديد و زندان و شکنجه از اطراف مطبوعات دور میکنند، روزی چند نشريهی درون رژيم و حتا حزباللهی را به دادگاه میکشند و به اتهام «تشويش اذهان عمومی» تخته میکنند، آنوقت خيال میکنی به زندگی و آبروی ما و ايران رحم میکنند؟
از اين ايدئولوژی خطرناک که میخواهد جهان را به ضرب بمب اتم ببرد در پناه اسلام حمايت میکنی؟
تو را به خدا نه!
يکبار زير لب اين جملهها را خودت بخوان، توی دلت بخوان. بخوان. بخوان. اينها همه تويی:
من نويسندهام، طرفدار بمب نيستم، چه هستهای چه غير هستهای.
من روزنامهنگارم، با هر نوع سلاحی مخالفم، چه صلحآميز، چه جنگآويز.
من تئاتریام، با هر ذهن ويرانگری میستيزم.
اسلحهی من قلم من است، من هيچ اسلحهای را به رسميت نمیشناسم.
جستجوی این وبلاگ
برچسبها
جاهايي که سر ميزنم
کتابخانهها
- کتاب فارسی
- ایرانیان آمریکای شمالی
- کتابخانه رضا قاسمی-دوات
- کتابخانه داتیس
- قفسه
- کتابخانه آشیان
- پارس تک
- کتابخانه مارکسیستها
- امیرحسین خنجی
- کتابخانه خوابگرد
- کتبخانه اهل سنت
- کتابخانه پارس
- آوای آزاد
- نیلوفرانه
- کتابخانه بهاییان
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه ادم و حوا
- جستجو در کتابهای فارسی
- کتابخانه نهضت ملی ایران
- تبرستان
- کتابخانه ایران باستان
اخبار زرتشتیان
آرشیو وبلاگ
-
2009
(53)
- دسامبر (4)
- نوامبر (3)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (4)
- اوت (6)
- ژوئیهٔ (10)
- ژوئن (4)
- مهٔ (3)
- آوریل (3)
- فوریهٔ (7)
- ژانویهٔ (7)
-
2008
(77)
- دسامبر (4)
- نوامبر (4)
- اکتبر (3)
- سپتامبر (4)
- اوت (15)
- ژوئیهٔ (11)
- ژوئن (7)
- مهٔ (2)
- آوریل (7)
- مارس (11)
- فوریهٔ (2)
- ژانویهٔ (7)
-
2007
(60)
- دسامبر (7)
- نوامبر (1)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (3)
- اوت (2)
- ژوئیهٔ (8)
- ژوئن (10)
- مهٔ (5)
- آوریل (2)
- مارس (8)
- فوریهٔ (3)
- ژانویهٔ (9)
-
2006
(130)
- دسامبر (8)
- نوامبر (6)
- اکتبر (6)
- سپتامبر (6)
- اوت (8)
- ژوئیهٔ (15)
- ژوئن (15)
- مهٔ (21)
- آوریل (15)
- مارس (8)
- فوریهٔ (6)
- ژانویهٔ (16)
بیشتر خواندهشدهها
-
در پسلرزهای اولیهی «اسناد پاناما»، وقتی مشخص شد در برخی از این اسناد، نام «محمود احمدینژاد» ذکر شده، گروهی که به اصلاحطلبان معروف شده...
-
در دنیای اینترنت هک کردن معنای خاصی دارد، هک کردن یعنی استفاده از نقطهضعفهای سیستمی برای نفوذ در آن و اینکه ادعا میشود دامین پرشینبلاگ...
-
1- نفرین ملا: اما ناقلان شکرشکن و راویان اخبار چنین حکایت کنند که در روزگارقدیم مطربی بود بس مشهور، بزم بزمیان را با ساز و آواز خود گرم میک...
-
بعد از مدتها یک خنده اساسی فرمودیم! نمیدانم ایمیل ' آقا پرفسور ابراهیم میرزایی بنیاد پیدایش علم حق و عدالت از زمین تا آسمانهای بیکران &...
-
از طلا بودن پشیمان گشته ایم / لطف فرموده ما را مس کنید! اصلا فکر نمی کردم یه Comment ساده -که به طنز هم نوشته شده- بتونه باعث دلخوری کسی بش...
-
یادت هست، چند سال پیش بود؟ شاید بیشتر از ۱۵ سال؟ خیلی ساده، وسط سرمای زمستان،اخرین بطری ودکا را ورداشتی و بدون لباس مناسب و تجهیزات زمستانی...
-
وقتی بنفشه را با گل سرخ برانداز می کنند ممکن است این نظر به میان بیاید که چرا بنفشه اینقدر کبود است؟ بخشی از یک نامه از نیمای یوش به احمد شا...
-
نوشي كجاست؟ من كه خيلي دلم براش تنگ شده قرار بود فقط 2 هفته نباشه ولي الان نزديك 1 ماه كه نيست
-
ميخواهم از شما که از ما هزار بار بگوييد بگويند با قاري بزرگ، ميکاريم عشق بزرگ را، تا گل دهد به دامن بيزاري بزرگ... لینک
-
در تقسیمبندی ذهنی من٬آدمها انواع مختلفی دارند که یک نوع آنرا من ترانسپرنت نامیدهام٬آدمهای ترانسورنت آدمهایی هستند که حضورشان را حس نمیکن...
© ما اينيم 2013 . Powered by Bootstrap , Blogger templates and RWD Testing Tool
هیچ نظری موجود نیست :
ارسال یک نظر