یادداشتهای یک کچل از خودراضی
پنجشنبه، شهریور ۰۵، ۱۳۸۸
سروش نوجوان...

بعضی وقتها در اوج فشار و سختی روزنهای هست، هرچند کوچک اما تاثیر گذار
اثر اش شاید سالها بعد یا حتی یک نسل بعد مشخص شود.
سروش نوجوان برای ما همان روزنه بود.
از آدمهای آن دوران سروش نوجوان خیلیها الان آدمهای مهمی شدهاند
بعضی وقتها آدمهای قدیمی را توی اینترنت جستجو میکنم،
و نامهای قدیمی را به لیستام اضافه میکنم،
(اگر شما هم کسی را سراغ دارید خوشحل میشوم بدانم...)
از آدمهایی که شما هم ممکن است بشناسید یکی شادی صدر است،
شادی صدر ای که شده بود عضو شورای سردبیری مجله در محله - امروز شده است شادی صدری که میشناسیم.
آتوسا صالحی هم بود
و کاترین پایدار(که نمیدانم الان کجاست)
سید محمد سادات اخوی هم بود(که از جای متفاوتی سر درآورد
حدیث فولادوند هم فکر کنم همانجاها بود.
چند تا اسم هم برای همشه گم شدند و بعضیها را ناگهان یک جا بعد از مدتها شنیده میشود
امروز بعد از مدتها یک نام را دوباره شنیدم پانتهآ بهرامی(شاید اشتباه میکنم و این فقط یک تشابه اسمی است)
سارنده فیلم نیمه مستند "و من عاشقانه زیسته ام" درباره شکنجهی زندانیان زن سیاسی در پیش و بعد از انقلاب 57
ساختار صمیمی و روان فیلم نشان از همان سروش نوجوان ما را داشت
اگر پیش آمد حتما فیلم را ببینید.
سروش برای ما یک تکیهگاه بود، تکیهگاهی که دیگر نیست.
خب دیکتاتورها حتی روزنهها را نمی پسندند.
اثر اش شاید سالها بعد یا حتی یک نسل بعد مشخص شود.
سروش نوجوان برای ما همان روزنه بود.
از آدمهای آن دوران سروش نوجوان خیلیها الان آدمهای مهمی شدهاند
بعضی وقتها آدمهای قدیمی را توی اینترنت جستجو میکنم،
و نامهای قدیمی را به لیستام اضافه میکنم،
(اگر شما هم کسی را سراغ دارید خوشحل میشوم بدانم...)
از آدمهایی که شما هم ممکن است بشناسید یکی شادی صدر است،
شادی صدر ای که شده بود عضو شورای سردبیری مجله در محله - امروز شده است شادی صدری که میشناسیم.
آتوسا صالحی هم بود
و کاترین پایدار(که نمیدانم الان کجاست)
سید محمد سادات اخوی هم بود(که از جای متفاوتی سر درآورد
حدیث فولادوند هم فکر کنم همانجاها بود.
چند تا اسم هم برای همشه گم شدند و بعضیها را ناگهان یک جا بعد از مدتها شنیده میشود
امروز بعد از مدتها یک نام را دوباره شنیدم پانتهآ بهرامی(شاید اشتباه میکنم و این فقط یک تشابه اسمی است)
سارنده فیلم نیمه مستند "و من عاشقانه زیسته ام" درباره شکنجهی زندانیان زن سیاسی در پیش و بعد از انقلاب 57
ساختار صمیمی و روان فیلم نشان از همان سروش نوجوان ما را داشت
اگر پیش آمد حتما فیلم را ببینید.
سروش برای ما یک تکیهگاه بود، تکیهگاهی که دیگر نیست.
خب دیکتاتورها حتی روزنهها را نمی پسندند.
اشتراک در:
نظرات پیام
(
Atom
)
جستجوی این وبلاگ
برچسبها
جاهايي که سر ميزنم
کتابخانهها
- کتاب فارسی
- ایرانیان آمریکای شمالی
- کتابخانه رضا قاسمی-دوات
- کتابخانه داتیس
- قفسه
- کتابخانه آشیان
- پارس تک
- کتابخانه مارکسیستها
- امیرحسین خنجی
- کتابخانه خوابگرد
- کتبخانه اهل سنت
- کتابخانه پارس
- آوای آزاد
- نیلوفرانه
- کتابخانه بهاییان
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه ادم و حوا
- جستجو در کتابهای فارسی
- کتابخانه نهضت ملی ایران
- تبرستان
- کتابخانه ایران باستان
اخبار زرتشتیان
CopyLeft! هرگونه کپی برداری مجازاست، اما خوشحال میشوم اگر به خودم هم خبر بدهید. با پشتیبانی Blogger.
آرشیو وبلاگ
-
2009
(53)
- دسامبر (4)
- نوامبر (3)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (4)
- اوت (6)
- ژوئیهٔ (10)
- ژوئن (4)
- مهٔ (3)
- آوریل (3)
- فوریهٔ (7)
- ژانویهٔ (7)
-
2008
(77)
- دسامبر (4)
- نوامبر (4)
- اکتبر (3)
- سپتامبر (4)
- اوت (15)
- ژوئیهٔ (11)
- ژوئن (7)
- مهٔ (2)
- آوریل (7)
- مارس (11)
- فوریهٔ (2)
- ژانویهٔ (7)
-
2007
(60)
- دسامبر (7)
- نوامبر (1)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (3)
- اوت (2)
- ژوئیهٔ (8)
- ژوئن (10)
- مهٔ (5)
- آوریل (2)
- مارس (8)
- فوریهٔ (3)
- ژانویهٔ (9)
-
2006
(130)
- دسامبر (8)
- نوامبر (6)
- اکتبر (6)
- سپتامبر (6)
- اوت (8)
- ژوئیهٔ (15)
- ژوئن (15)
- مهٔ (21)
- آوریل (15)
- مارس (8)
- فوریهٔ (6)
- ژانویهٔ (16)
بیشتر خواندهشدهها
-
در پسلرزهای اولیهی «اسناد پاناما»، وقتی مشخص شد در برخی از این اسناد، نام «محمود احمدینژاد» ذکر شده، گروهی که به اصلاحطلبان معروف شده...
-
من در این آبادی، پی چیزی میگشتم، پی خوابی شاید، پی نوری، ریگی، لبخندی... سهراب (گلستانه)
-
یادت هست، چند سال پیش بود؟ شاید بیشتر از ۱۵ سال؟ خیلی ساده، وسط سرمای زمستان،اخرین بطری ودکا را ورداشتی و بدون لباس مناسب و تجهیزات زمستانی...
-
«اگر دیگر پای رفتنمان نیست، باری، قلعهبانان این حجّت با ما تمام کردهاند که اگر میخواهید در این دیار اقامت گزینید میباید با ابلیس قرار...
-
ما را به نیمهی پر لیوان چهکار این باقی سمیاست که پیشتر خوردهاند ساقی تمام کن قصه را که روشده است آنان که خراب تو بودند مردهاند. ...
-
وقتی بنفشه را با گل سرخ برانداز می کنند ممکن است این نظر به میان بیاید که چرا بنفشه اینقدر کبود است؟ بخشی از یک نامه از نیمای یوش به احمد شا...
-
بعد از مدتها یک خنده اساسی فرمودیم! نمیدانم ایمیل ' آقا پرفسور ابراهیم میرزایی بنیاد پیدایش علم حق و عدالت از زمین تا آسمانهای بیکران ...
-
کاش آخر همه قصهها خوب تمام میشد!
-
هر روز مینشست توی بالکن بی نردهی روبرو، روی صندلی پلاستیکی کوتاه قرمزاش با همان شلوارک راهراه سفید و آبی اول سیگاری روشن میکرد بعد ...
-
تو کاملا آزادی که انتخاب کنی انتخاب اینکه توسط گرگها خورده شوی یا کفتارها ایکه بگویی رای نمیدهم نشانهی بیسوادی سیاسی توست تو میدانی ...
© ما اينيم 2013 . Powered by Bootstrap , Blogger templates and RWD Testing Tool
هیچ نظری موجود نیست :
ارسال یک نظر