یادداشتهای یک کچل از خودراضی
چهارشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۶
سه آرزو
کوچک که بودیم،میگفتند:اگر آرزویت را بگویی برآورده نمیشود،برای همین آرزوهایمان را در تاریکترین و دور از دسترسترین نقطه دلمان پنهان میکردیم تا شیطان ندزدشان!
آنقدر دور که بیشتر وقتها خودمان هم فراموش میکردیم که آرزویمان را کجا گذاشتهایم و اصلا آرزویمان چه بود؟
بعدتر ،آرزوهای دم دست نمیشد داشت،باید آرزوی بزرگ میداشتیم،به قول بزرگترها:"هم سن و سال های شما در جبهه با بعثی های کافر میجنگند، با نارنجک خودشان را به زیر تانک میاندازند،آنوقت شما دوچرخه میخواهید؟"
Arms and the Boy(Wilfred Owen)
Let the boy try along this bayonet-blade
How cold steel is, and keen with hunger of blood;
Blue with all malice, like a madman's flash;
And thinly drawn with famishing for flesh.
Lend him to stroke these blind, blunt bullet-leads,
Which long to nuzzle in the hearts of lads,
Or give him cartridges whose fine zinc teeth,
Are sharp with sharpness of grief and death.
For his teeth seem for laughing round an apple.
There lurk no claws behind his fingers supple;
And God will grow no talons at his heels,
Nor antlers through the thickness of his curls
در آن موقعیت بزرگترین آرزویی که میشد داشت،شهید شدن در جنگ علیه دشمن بعثی بود یا اینکه باید آرزو میکردیم منافقین کوردل(!) از همت انقلابی ما بترسند و ما را ترور کنند.
اما نمیدانم چرا هیچ کس ما را به جنگ نمیبرد و منافقین کوردل هم نمیتوانستند ما راببینید،
اینطوری بود که آرزوهای ما کم کم تبدیل شد به حسرت و ای کاش...
و بعدتر حتی فراموش کردیم که میشود آرزو هم داشت ....
-----------------------------------
پ.ن : این مطلب پاسخی است به دعوت غیر مستقیم جناب پاسپارتو
آنقدر دور که بیشتر وقتها خودمان هم فراموش میکردیم که آرزویمان را کجا گذاشتهایم و اصلا آرزویمان چه بود؟
بعدتر ،آرزوهای دم دست نمیشد داشت،باید آرزوی بزرگ میداشتیم،به قول بزرگترها:"هم سن و سال های شما در جبهه با بعثی های کافر میجنگند، با نارنجک خودشان را به زیر تانک میاندازند،آنوقت شما دوچرخه میخواهید؟"
Arms and the Boy(Wilfred Owen)
Let the boy try along this bayonet-blade
How cold steel is, and keen with hunger of blood;
Blue with all malice, like a madman's flash;
And thinly drawn with famishing for flesh.
Lend him to stroke these blind, blunt bullet-leads,
Which long to nuzzle in the hearts of lads,
Or give him cartridges whose fine zinc teeth,
Are sharp with sharpness of grief and death.
For his teeth seem for laughing round an apple.
There lurk no claws behind his fingers supple;
And God will grow no talons at his heels,
Nor antlers through the thickness of his curls
در آن موقعیت بزرگترین آرزویی که میشد داشت،شهید شدن در جنگ علیه دشمن بعثی بود یا اینکه باید آرزو میکردیم منافقین کوردل(!) از همت انقلابی ما بترسند و ما را ترور کنند.
اما نمیدانم چرا هیچ کس ما را به جنگ نمیبرد و منافقین کوردل هم نمیتوانستند ما راببینید،
اینطوری بود که آرزوهای ما کم کم تبدیل شد به حسرت و ای کاش...
و بعدتر حتی فراموش کردیم که میشود آرزو هم داشت ....
-----------------------------------
پ.ن : این مطلب پاسخی است به دعوت غیر مستقیم جناب پاسپارتو
اشتراک در:
نظرات پیام
(
Atom
)
جستجوی این وبلاگ
برچسبها
جاهايي که سر ميزنم
کتابخانهها
- کتاب فارسی
- ایرانیان آمریکای شمالی
- کتابخانه رضا قاسمی-دوات
- کتابخانه داتیس
- قفسه
- کتابخانه آشیان
- پارس تک
- کتابخانه مارکسیستها
- امیرحسین خنجی
- کتابخانه خوابگرد
- کتبخانه اهل سنت
- کتابخانه پارس
- آوای آزاد
- نیلوفرانه
- کتابخانه بهاییان
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه ادم و حوا
- جستجو در کتابهای فارسی
- کتابخانه نهضت ملی ایران
- تبرستان
- کتابخانه ایران باستان
اخبار زرتشتیان
CopyLeft! هرگونه کپی برداری مجازاست، اما خوشحال میشوم اگر به خودم هم خبر بدهید. با پشتیبانی Blogger.
آرشیو وبلاگ
-
2009
(53)
- دسامبر (4)
- نوامبر (3)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (4)
- اوت (6)
- ژوئیهٔ (10)
- ژوئن (4)
- مهٔ (3)
- آوریل (3)
- فوریهٔ (7)
- ژانویهٔ (7)
-
2008
(77)
- دسامبر (4)
- نوامبر (4)
- اکتبر (3)
- سپتامبر (4)
- اوت (15)
- ژوئیهٔ (11)
- ژوئن (7)
- مهٔ (2)
- آوریل (7)
- مارس (11)
- فوریهٔ (2)
- ژانویهٔ (7)
-
2007
(60)
- دسامبر (7)
- نوامبر (1)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (3)
- اوت (2)
- ژوئیهٔ (8)
- ژوئن (10)
- آوریل (2)
- مارس (8)
- فوریهٔ (3)
- ژانویهٔ (9)
-
2006
(130)
- دسامبر (8)
- نوامبر (6)
- اکتبر (6)
- سپتامبر (6)
- اوت (8)
- ژوئیهٔ (15)
- ژوئن (15)
- مهٔ (21)
- آوریل (15)
- مارس (8)
- فوریهٔ (6)
- ژانویهٔ (16)
بیشتر خواندهشدهها
-
در پسلرزهای اولیهی «اسناد پاناما»، وقتی مشخص شد در برخی از این اسناد، نام «محمود احمدینژاد» ذکر شده، گروهی که به اصلاحطلبان معروف شده...
-
در دنیای اینترنت هک کردن معنای خاصی دارد، هک کردن یعنی استفاده از نقطهضعفهای سیستمی برای نفوذ در آن و اینکه ادعا میشود دامین پرشینبلاگ...
-
1- نفرین ملا: اما ناقلان شکرشکن و راویان اخبار چنین حکایت کنند که در روزگارقدیم مطربی بود بس مشهور، بزم بزمیان را با ساز و آواز خود گرم میک...
-
بعد از مدتها یک خنده اساسی فرمودیم! نمیدانم ایمیل ' آقا پرفسور ابراهیم میرزایی بنیاد پیدایش علم حق و عدالت از زمین تا آسمانهای بیکران &...
-
از طلا بودن پشیمان گشته ایم / لطف فرموده ما را مس کنید! اصلا فکر نمی کردم یه Comment ساده -که به طنز هم نوشته شده- بتونه باعث دلخوری کسی بش...
-
یادت هست، چند سال پیش بود؟ شاید بیشتر از ۱۵ سال؟ خیلی ساده، وسط سرمای زمستان،اخرین بطری ودکا را ورداشتی و بدون لباس مناسب و تجهیزات زمستانی...
-
وقتی بنفشه را با گل سرخ برانداز می کنند ممکن است این نظر به میان بیاید که چرا بنفشه اینقدر کبود است؟ بخشی از یک نامه از نیمای یوش به احمد شا...
-
نوشي كجاست؟ من كه خيلي دلم براش تنگ شده قرار بود فقط 2 هفته نباشه ولي الان نزديك 1 ماه كه نيست
-
ميخواهم از شما که از ما هزار بار بگوييد بگويند با قاري بزرگ، ميکاريم عشق بزرگ را، تا گل دهد به دامن بيزاري بزرگ... لینک
-
در تقسیمبندی ذهنی من٬آدمها انواع مختلفی دارند که یک نوع آنرا من ترانسپرنت نامیدهام٬آدمهای ترانسورنت آدمهایی هستند که حضورشان را حس نمیکن...
© ما اينيم 2013 . Powered by Bootstrap , Blogger templates and RWD Testing Tool
۱ نظر :
به قول فرنگی ها:
It touched my heart!
ارسال یک نظر