یادداشتهای یک کچل از خودراضی
یکشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۸۵
تشکر
از همه دوستانی که با روش های مختلف،ایمیل،کامنت،پست،تلفن،حضوری و... در این روزهای سخت به یادم بودند متشکرم، بدون حضور شما عزیزان تحمل سخت تر بود.
از همه دوستانی هم که مجبور به تحمل اراجیف آن آشغال منبرنشین هم شدند،رسما عذر خواهی می کنم، هر چند که نمی تواند جوابگوی تحمل اراجیف آن جناب باشد
انتظاری هم نمی توان داشت،
سالهاست که به این موضوع فکر میکنم،بارها با آخوند جماعت و دوستانشان بحث کرده ام، اما هنوز نفهمیده ام که مرگ کسی(مثلا خواهر من) چه ارتباطی با صحرای کربلا دارد؟
چه ربطی به پاپ دارد؟(جناب آخوند در مجلس ختم خواهرم کلی به پاپ و مسیحیان جهان فحش داد!)
چه ربطی به صهیونیست جهانی و آمریکا دارد؟
------
سالها پیش برای مجلس ختمی مجبور به سفر به قم شدم،
آخوندی که بدبختانه نسبتی با ما داشت مرده بود،
جناب آخوند اعظم که از ظاهرا از بزرگان حوضه(من به حوزه می گویم حوض + ه ) علمیه بود،بعد از مرصیه خوانی برای صحرای کربلا ،سخنرانی مبسوطی در مورد پزشکان کرد با این مضمون:
این دکتر ها معصیت کارند!
به چه مجوزی کلیه یک نفر را به یک نفر دیگر می زنید؟
برای چه قلب یک مرده را به یک نفر دیگر پیوند می زنید؟
این مس میت است،حرام است و...
از همه دوستانی هم که مجبور به تحمل اراجیف آن آشغال منبرنشین هم شدند،رسما عذر خواهی می کنم، هر چند که نمی تواند جوابگوی تحمل اراجیف آن جناب باشد
انتظاری هم نمی توان داشت،
سالهاست که به این موضوع فکر میکنم،بارها با آخوند جماعت و دوستانشان بحث کرده ام، اما هنوز نفهمیده ام که مرگ کسی(مثلا خواهر من) چه ارتباطی با صحرای کربلا دارد؟
چه ربطی به پاپ دارد؟(جناب آخوند در مجلس ختم خواهرم کلی به پاپ و مسیحیان جهان فحش داد!)
چه ربطی به صهیونیست جهانی و آمریکا دارد؟
------
سالها پیش برای مجلس ختمی مجبور به سفر به قم شدم،
آخوندی که بدبختانه نسبتی با ما داشت مرده بود،
جناب آخوند اعظم که از ظاهرا از بزرگان حوضه(من به حوزه می گویم حوض + ه ) علمیه بود،بعد از مرصیه خوانی برای صحرای کربلا ،سخنرانی مبسوطی در مورد پزشکان کرد با این مضمون:
این دکتر ها معصیت کارند!
به چه مجوزی کلیه یک نفر را به یک نفر دیگر می زنید؟
برای چه قلب یک مرده را به یک نفر دیگر پیوند می زنید؟
این مس میت است،حرام است و...
یکشنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۵
قادر متعال!
وقتی که از تو خواستم قدرتت را نمایش دهی، فراموش کرده بودم که قدرت تو در گرفتن حان انسانهاست،
جمعه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۵
اوریانا!

فالاچی مرد!
شجاعتش وجسارتش از او انسانی بی مانند ساخته بود.
مصاحبه هایش با دیکتاتور های بزرگ تاریخ(که از قضا دو نفرشان ایرانی بودند!) از یک طرف و داستانهایش از طرف دیگر او را دست کم برای من به محترم ترین(نه بهترین) روزنامه نگار و داستان نویس معاصر تبدیل کرده بود.
چه کسی می تواند صداقت وجسارت او را در مصاجبه با خمینی و شاه و کسینجر و ... را فراموش کند؟ و یا مصاحبه اش با گاندی را؟
چطور ممکن است به کودکی که هرگز زاده نشد ، اگر خورشید بمیرد،پنه لوپه و... را بخوانی و لذت نبری؟
من او را به خاطر نوشته هایش بسیار برتر از مارکز و برای انسانیت اش به مراتب والاتر از بت جوانان دنیای چپ( چه گورا) می دانم.(احتمالا با این حرف حکم مرگ خود را صادر کرده ام!)
اوریانا عاشق توست!
من هم عاشق اوریانا هستم و عاشق زنده گی...
چرا نمی گذارند که تو با عشقت تنها باشی؟
و زمین خانه و مزرعه ات را سرکشی کنی؟
آنطور که خودت می خواهی،آن طور که دوست می داری شخمش بزنی
بذر بیفشانی و درواش کنی؟
من برزگری را می شناختم که هفتاد سال تمام زنده گی کرد
و هفتاد هزار بار زمینش را با گاو آهن شخم زد و
هفت صدو هفتاد من بذر پاشید
و فقط و فقط هفت من نان کپک زده در سفره داشت...
شجاعتش وجسارتش از او انسانی بی مانند ساخته بود.
مصاحبه هایش با دیکتاتور های بزرگ تاریخ(که از قضا دو نفرشان ایرانی بودند!) از یک طرف و داستانهایش از طرف دیگر او را دست کم برای من به محترم ترین(نه بهترین) روزنامه نگار و داستان نویس معاصر تبدیل کرده بود.
چه کسی می تواند صداقت وجسارت او را در مصاجبه با خمینی و شاه و کسینجر و ... را فراموش کند؟ و یا مصاحبه اش با گاندی را؟
چطور ممکن است به کودکی که هرگز زاده نشد ، اگر خورشید بمیرد،پنه لوپه و... را بخوانی و لذت نبری؟
من او را به خاطر نوشته هایش بسیار برتر از مارکز و برای انسانیت اش به مراتب والاتر از بت جوانان دنیای چپ( چه گورا) می دانم.(احتمالا با این حرف حکم مرگ خود را صادر کرده ام!)
اوریانا عاشق توست!
من هم عاشق اوریانا هستم و عاشق زنده گی...
چرا نمی گذارند که تو با عشقت تنها باشی؟
و زمین خانه و مزرعه ات را سرکشی کنی؟
آنطور که خودت می خواهی،آن طور که دوست می داری شخمش بزنی
بذر بیفشانی و درواش کنی؟
من برزگری را می شناختم که هفتاد سال تمام زنده گی کرد
و هفتاد هزار بار زمینش را با گاو آهن شخم زد و
هفت صدو هفتاد من بذر پاشید
و فقط و فقط هفت من نان کپک زده در سفره داشت...
شنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۸۵
سهشنبه، شهریور ۱۴، ۱۳۸۵
ما و دادنامه سایه سیرجانی، بصیر نصیبی
دادنامه من سایه سیرجانی به جهانیان این است: خاتمی؛ سید محمد خاتمی قاتل پدرم است. به قصد کشتن قلم او سالها جنایت و ظلم را بر او و خانواده اش رقم زد. حضور او در آمریکا یا هر کشوری که طبق قانون محاکمه جنایتکار سیستم قضایی اش استوار گشته امری است حتمی.من هم شاکی خصوصی چنین جنایتکاری هستم. نامه های پدر و آثار او گواهی دهنده در این دادگاه خواهد بود. ( جدا شده از دادنامه سایه سیرجانی)
اشتراک در:
پستها
(
Atom
)
جستجوی این وبلاگ
برچسبها
جاهايي که سر ميزنم
کتابخانهها
- کتاب فارسی
- ایرانیان آمریکای شمالی
- کتابخانه رضا قاسمی-دوات
- کتابخانه داتیس
- قفسه
- کتابخانه آشیان
- پارس تک
- کتابخانه مارکسیستها
- امیرحسین خنجی
- کتابخانه خوابگرد
- کتبخانه اهل سنت
- کتابخانه پارس
- آوای آزاد
- نیلوفرانه
- کتابخانه بهاییان
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه ادم و حوا
- جستجو در کتابهای فارسی
- کتابخانه نهضت ملی ایران
- تبرستان
- کتابخانه ایران باستان
اخبار زرتشتیان
CopyLeft! هرگونه کپی برداری مجازاست، اما خوشحال میشوم اگر به خودم هم خبر بدهید. با پشتیبانی Blogger.
آرشیو وبلاگ
-
2009
(53)
- دسامبر (4)
- نوامبر (3)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (4)
- اوت (6)
- ژوئیهٔ (10)
- ژوئن (4)
- مهٔ (3)
- آوریل (3)
- فوریهٔ (7)
- ژانویهٔ (7)
-
2008
(77)
- دسامبر (4)
- نوامبر (4)
- اکتبر (3)
- سپتامبر (4)
- اوت (15)
- ژوئیهٔ (11)
- ژوئن (7)
- مهٔ (2)
- آوریل (7)
- مارس (11)
- فوریهٔ (2)
- ژانویهٔ (7)
-
2007
(60)
- دسامبر (7)
- نوامبر (1)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (3)
- اوت (2)
- ژوئیهٔ (8)
- ژوئن (10)
- مهٔ (5)
- آوریل (2)
- مارس (8)
- فوریهٔ (3)
- ژانویهٔ (9)
-
2006
(130)
- دسامبر (8)
- نوامبر (6)
- اکتبر (6)
- اوت (8)
- ژوئیهٔ (15)
- ژوئن (15)
- مهٔ (21)
- آوریل (15)
- مارس (8)
- فوریهٔ (6)
- ژانویهٔ (16)
بیشتر خواندهشدهها
-
در پسلرزهای اولیهی «اسناد پاناما»، وقتی مشخص شد در برخی از این اسناد، نام «محمود احمدینژاد» ذکر شده، گروهی که به اصلاحطلبان معروف شده...
-
من در این آبادی، پی چیزی میگشتم، پی خوابی شاید، پی نوری، ریگی، لبخندی... سهراب (گلستانه)
-
«اگر دیگر پای رفتنمان نیست، باری، قلعهبانان این حجّت با ما تمام کردهاند که اگر میخواهید در این دیار اقامت گزینید میباید با ابلیس قرار...
-
یادت هست، چند سال پیش بود؟ شاید بیشتر از ۱۵ سال؟ خیلی ساده، وسط سرمای زمستان،اخرین بطری ودکا را ورداشتی و بدون لباس مناسب و تجهیزات زمستانی...
-
وقتی بنفشه را با گل سرخ برانداز می کنند ممکن است این نظر به میان بیاید که چرا بنفشه اینقدر کبود است؟ بخشی از یک نامه از نیمای یوش به احمد شا...
-
ما را به نیمهی پر لیوان چهکار این باقی سمیاست که پیشتر خوردهاند ساقی تمام کن قصه را که روشده است آنان که خراب تو بودند مردهاند. ...
-
بعد از مدتها یک خنده اساسی فرمودیم! نمیدانم ایمیل ' آقا پرفسور ابراهیم میرزایی بنیاد پیدایش علم حق و عدالت از زمین تا آسمانهای بیکران ...
-
ميخواهم از شما که از ما هزار بار بگوييد بگويند با قاري بزرگ، ميکاريم عشق بزرگ را، تا گل دهد به دامن بيزاري بزرگ... لینک
-
تو کاملا آزادی که انتخاب کنی انتخاب اینکه توسط گرگها خورده شوی یا کفتارها ایکه بگویی رای نمیدهم نشانهی بیسوادی سیاسی توست تو میدانی ...
-
کاش آخر همه قصهها خوب تمام میشد!
© ما اينيم 2013 . Powered by Bootstrap , Blogger templates and RWD Testing Tool