یادداشتهای یک کچل از خودراضی
چهارشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۵
به علي گفت مادرش روزي ...
از فروغ :
علي كوچيكه
علي بونه گير
نصف شب از خواب پريد
چشماشو هي ماليد با دس
سه چار تا خميازه كشيد
پا شد نشس
چي ديده بود ؟
چي ديده بود ؟
خواب يه ماهي ديده بود
يه ماهي انگار كه يه كپه دو زاري
انگار كه يه طاقه حرير
با حاشيه منجوق كاري
انگار كه رو برگ گل لال عباسي
خامه دوزيش كرده بودن
قايم موشك بازي مي كردن تو چشاش
دو تا نگين گرد صاف الماسي
همچي يواش
همچي يواش
خودشو رو آب دراز مي كرد
كه بادبزن فرنگياش
صورت آبو ناز مي كرد
بوي تنش بوي كتابچه هاي نو
بوي يه صفر گنده و پهلوش يه دو
بوي شباي عيد و آشپزخونه و نذري پزون
شمردن ستاره ها تو رختخواب رو پشت بون
ريختن بارون رو آجر فرش حياط
بوي لواشك بوي شوكولات
انگار تو آب گوهر شب چراغ مي رفت
انگار كه دختر كوچيكه شاپريون
تو يه كجاوه بلور
به سير باغ و راغ مي رفت
دور و ورش گل ريزون
بالاي سرش نور بارون
شايد كه از طايفه جن و پري بود ماهيه
شايد كه از اون ماهياي ددري بود ماهيه
شايد كه يه خيال تند سرسري بود ماهيه
هر چي كه بود
هر كي كه بود
علي كوچيكه
محو تماشاش شده بود
واله و شيداش شده بود
همچي كه دس برد كه به اون
رنگ روون
نور جوون
نقره نشون
دس بزنه
برق زد و بارون زد و آب سيا شد
شيكم زمين زير تن ماهي وا شد
دسه گلا دور شدن و دود شدن
شمشاي نور سوختن و نابود شدن
باز مث هر شب رو سر علي كوچيكه
دسمال آسمون پر از گلابي
نه چشمه اي نه ماهيي نه خوابي
با د توي بادگيرا نفس نفس مي زد
زلفاي بيد و ميكشيد
از روي لنگاي دراز گل آغا
چادر نماز كودريشو پس مي زد
رو بندرخت
پيرهن زيرا و عرق گيرا
ميكشيدن به تن همديگهو حالي بحالي ميشدن
انگار كه از فكراي بد
هي پر و خالي ميشدن
سيرسيركا
سازار و كوك كرده بودن و ساز مي زدن
همچي كه باد آروم مي شد
قورباغه ها ز ته باغچه زير آواز مي زدن
شب مث هر شب بود و چن شب پيش و شبهاي ديگه
آمو علي
تو نخ يه دنياي ديگه
علي كوچيكه
سحر شده بود
نقره نابش رو ميخواس
ماهي خواابش رو مي خواس
راه آب بود و قر قر آب
علي كوچيكه و حوض پر آب
علي كوچيكه
علي كوچيكه
نكنه تو جات وول بخوري
حرفاي ننه قمر خانم
يادت بره گول بخوري
تو خواب اگه ماهي ديدي خير باشه
خواب كجا حوض پر از آب كجا
كاري نكني كه اسمتو
توي كتابا بنويسن
سيا كنن طلسمتو
آب مث خواب نيس كه آدم
از اين سرش فرو بره
از اون سرش بيرون بياد
تو چار راهاش وقت خطر
صداي سوت سوتك پاسبون بياد
شكر خدا پات رو زمين محكمه
كور و كچل نيسي علي سلامتي چي چيت كمه؟
مي توني بري شابدوالعظيم
ماشين دودي سوار بشي
قد بكشي خال بكوبي
جاهل پامنار بشي
حيفه آدم اين همه چيزاي قشنگو نبينه
الا كلنگ سوار نشه
شهر فرنگو نبينه
فصل حالا فصل گوجه و سيب و خيار بستنيس
چن روز ديگه تو تكيه سينه زنيس
اي علي اي علي ديوونه
تخت فنري بهتره يا تخته مرده شور خونه ؟
گيرم تو هم خود تو به آب شور زدي
رفتي و اون كولي خانومو به تور زدي
ماهي چيه ؟ ماهي كه ايمون نميشه نون نميشه
اون يه وجب پوست تنش واسه فاطي تنبون نميشه
دس كه به ماهي بزني از سرتا پات بو ميگريه
بوت تو دماغا مي پيچه
دنيا ازت رو ميگيره
بگير بخواب بگير بخواب
كه كار باطل نكني
با فكراي صد تا يه غاز
حل مسائل نكني
سر تو بذار رو ناز بالش بذار بهم بياد چشت
قاچ زين و محكم چنگ بزن كه اسب سواري پيشكشت
حوصله آب ديگه داشت سر ميرفت
خودشو مي ريخت تو پاشوره در مي رفت
انگار مي خواس تو تاريكي
داد بكشه آهاي زكي !
اين حرفا حرف اون كسونيس كه اگه
يه بار تو عمرشون زد و يه خواب ديدن
خواب پياز و ترشي و دوغ و چلوكباب ديدن
ماهي چيكار به كار يه خيك شيكم تغار داره
ماهي كه سهله سگشم
از اين تغارا عار داره
ماهي تو آب مي چرخه و ستاره دست چين ميكنه
اونوخ به خواب هر كي رفت
خوابشو از ستاره سنگين ميكنه
مي برتش مي برتش
از توي اين دنياي دلمرده ي چارديواريا
نق نق نحس ساعتا خستگيا بيكاريا
دنياي آش رشته و وراجي و شلختگي
درد قولنج و درد پر خوردن و درد اختگي
دنياي بشكن زدن و لوس بازي
عروس دوماد بازي و ناموس بازي
دنياي هي خيابونا رو الكي گز كردن
از عربي خوندن يه لچك بسر حظ كردن
دنياي صبح سحرا
تو توپخونه
تماشاي دار زدن
نصف شبا
رو قصه آقابالاخان زار زدن
دنيايي كه هر وخت خداش
تو كوچه هاش پا ميذاره
يه دسه خاله خانباجي از عقب سرش
يه دسه قداره كش از جلوش مياد
دنيايي كه هر جا ميري
صداي راديوش مياد
ميبرتش ميبرتش از توي اين همبونه كرم و كثافت و مرض
به آبياي پاك و صاف آسمون ميبرتش
به سادگي كهكشوي مي برتش
آب از سر يه شاپرك گذشته بود و داشت حالا فروش ميداد
علي كوچيكه
نشسته بود كنار حوض
حرفاي آبو گوش ميداد
انگار كه از اون ته ته ها
از پشت گلكاري نورا يه كسي صداش مي زد
آه ميكشيد
دس عرق كرده و سردش رو يواش به پاش مي زد
انگار ميگفت يك دو سه
نپريدي ؟ هه هه هه
من توي اون تاريكياي ته آبم بخدا
حرفمو باور كن علي
ماهي خوابم بخدا
دادم تمام سرسرا رو آب و جارو بكنن
پرده هاي مرواري رو
اين رو و آن رو بكنن
به نوكران با وفام سپردم
كجاوه بلورمم آوردم
سه چار تا منزل كه از اينجا دور بشيم
به سبزه زاراي هميشه سبز دريا مي رسيم
به گله هاي كف كه چوپون ندارن
به دالوناي نور كه پايون ندارن
به قصراي صدف كه پايون ندارن
يادت باشه از سر راه
هفت هشت تا دونه مرواري
جمع كني كه بعد باهاشون تو بيكاري
يه قل دو قل بازي كنيم
اي علي من بچه دريام نفسم پاكه علي
دريا همونجاس كه همونجا آخر خاكه علي
هر كي كه دريا رو به عمرش نديده
اززندگيش چي فهميده ؟
خسته شدم حالم بهم خورد از اين بوي لجن
انقده پا به پا نكن كه دو تايي
تا خرخره فرو بريم توي لجن
بپر بيا وگرنه اي علي كوچيكه
مجبور ميشم بهت بگم نه تو نه من
آب يهو بالا اومد و هلفي كرد و تو كشيد
انگار كه آب جفتشو جست و تو خودش فرو كشيد
دايره هاي نقره اي
توي خودشون
چرخيدن و چرخيدن و خسته شدن
موجا كشاله كردن و از سر نو
به زنجيراي ته حوض بسته شدن
قل قل قل تالاپ تالاپ
قل قل قل تالاپ تالاپ
چرخ مي زدن رو سطح آب
تو تاريكي چن تا حباب
علي كجاس ؟
تو باغچه
چي ميچينه ؟
آلوچه
آلوچه باغ بالا
جرات داري ؟ بسم الله
علي كوچيكه
علي بونه گير
نصف شب از خواب پريد
چشماشو هي ماليد با دس
سه چار تا خميازه كشيد
پا شد نشس
چي ديده بود ؟
چي ديده بود ؟
خواب يه ماهي ديده بود
يه ماهي انگار كه يه كپه دو زاري
انگار كه يه طاقه حرير
با حاشيه منجوق كاري
انگار كه رو برگ گل لال عباسي
خامه دوزيش كرده بودن
قايم موشك بازي مي كردن تو چشاش
دو تا نگين گرد صاف الماسي
همچي يواش
همچي يواش
خودشو رو آب دراز مي كرد
كه بادبزن فرنگياش
صورت آبو ناز مي كرد
بوي تنش بوي كتابچه هاي نو
بوي يه صفر گنده و پهلوش يه دو
بوي شباي عيد و آشپزخونه و نذري پزون
شمردن ستاره ها تو رختخواب رو پشت بون
ريختن بارون رو آجر فرش حياط
بوي لواشك بوي شوكولات
انگار تو آب گوهر شب چراغ مي رفت
انگار كه دختر كوچيكه شاپريون
تو يه كجاوه بلور
به سير باغ و راغ مي رفت
دور و ورش گل ريزون
بالاي سرش نور بارون
شايد كه از طايفه جن و پري بود ماهيه
شايد كه از اون ماهياي ددري بود ماهيه
شايد كه يه خيال تند سرسري بود ماهيه
هر چي كه بود
هر كي كه بود
علي كوچيكه
محو تماشاش شده بود
واله و شيداش شده بود
همچي كه دس برد كه به اون
رنگ روون
نور جوون
نقره نشون
دس بزنه
برق زد و بارون زد و آب سيا شد
شيكم زمين زير تن ماهي وا شد
دسه گلا دور شدن و دود شدن
شمشاي نور سوختن و نابود شدن
باز مث هر شب رو سر علي كوچيكه
دسمال آسمون پر از گلابي
نه چشمه اي نه ماهيي نه خوابي
با د توي بادگيرا نفس نفس مي زد
زلفاي بيد و ميكشيد
از روي لنگاي دراز گل آغا
چادر نماز كودريشو پس مي زد
رو بندرخت
پيرهن زيرا و عرق گيرا
ميكشيدن به تن همديگهو حالي بحالي ميشدن
انگار كه از فكراي بد
هي پر و خالي ميشدن
سيرسيركا
سازار و كوك كرده بودن و ساز مي زدن
همچي كه باد آروم مي شد
قورباغه ها ز ته باغچه زير آواز مي زدن
شب مث هر شب بود و چن شب پيش و شبهاي ديگه
آمو علي
تو نخ يه دنياي ديگه
علي كوچيكه
سحر شده بود
نقره نابش رو ميخواس
ماهي خواابش رو مي خواس
راه آب بود و قر قر آب
علي كوچيكه و حوض پر آب
علي كوچيكه
علي كوچيكه
نكنه تو جات وول بخوري
حرفاي ننه قمر خانم
يادت بره گول بخوري
تو خواب اگه ماهي ديدي خير باشه
خواب كجا حوض پر از آب كجا
كاري نكني كه اسمتو
توي كتابا بنويسن
سيا كنن طلسمتو
آب مث خواب نيس كه آدم
از اين سرش فرو بره
از اون سرش بيرون بياد
تو چار راهاش وقت خطر
صداي سوت سوتك پاسبون بياد
شكر خدا پات رو زمين محكمه
كور و كچل نيسي علي سلامتي چي چيت كمه؟
مي توني بري شابدوالعظيم
ماشين دودي سوار بشي
قد بكشي خال بكوبي
جاهل پامنار بشي
حيفه آدم اين همه چيزاي قشنگو نبينه
الا كلنگ سوار نشه
شهر فرنگو نبينه
فصل حالا فصل گوجه و سيب و خيار بستنيس
چن روز ديگه تو تكيه سينه زنيس
اي علي اي علي ديوونه
تخت فنري بهتره يا تخته مرده شور خونه ؟
گيرم تو هم خود تو به آب شور زدي
رفتي و اون كولي خانومو به تور زدي
ماهي چيه ؟ ماهي كه ايمون نميشه نون نميشه
اون يه وجب پوست تنش واسه فاطي تنبون نميشه
دس كه به ماهي بزني از سرتا پات بو ميگريه
بوت تو دماغا مي پيچه
دنيا ازت رو ميگيره
بگير بخواب بگير بخواب
كه كار باطل نكني
با فكراي صد تا يه غاز
حل مسائل نكني
سر تو بذار رو ناز بالش بذار بهم بياد چشت
قاچ زين و محكم چنگ بزن كه اسب سواري پيشكشت
حوصله آب ديگه داشت سر ميرفت
خودشو مي ريخت تو پاشوره در مي رفت
انگار مي خواس تو تاريكي
داد بكشه آهاي زكي !
اين حرفا حرف اون كسونيس كه اگه
يه بار تو عمرشون زد و يه خواب ديدن
خواب پياز و ترشي و دوغ و چلوكباب ديدن
ماهي چيكار به كار يه خيك شيكم تغار داره
ماهي كه سهله سگشم
از اين تغارا عار داره
ماهي تو آب مي چرخه و ستاره دست چين ميكنه
اونوخ به خواب هر كي رفت
خوابشو از ستاره سنگين ميكنه
مي برتش مي برتش
از توي اين دنياي دلمرده ي چارديواريا
نق نق نحس ساعتا خستگيا بيكاريا
دنياي آش رشته و وراجي و شلختگي
درد قولنج و درد پر خوردن و درد اختگي
دنياي بشكن زدن و لوس بازي
عروس دوماد بازي و ناموس بازي
دنياي هي خيابونا رو الكي گز كردن
از عربي خوندن يه لچك بسر حظ كردن
دنياي صبح سحرا
تو توپخونه
تماشاي دار زدن
نصف شبا
رو قصه آقابالاخان زار زدن
دنيايي كه هر وخت خداش
تو كوچه هاش پا ميذاره
يه دسه خاله خانباجي از عقب سرش
يه دسه قداره كش از جلوش مياد
دنيايي كه هر جا ميري
صداي راديوش مياد
ميبرتش ميبرتش از توي اين همبونه كرم و كثافت و مرض
به آبياي پاك و صاف آسمون ميبرتش
به سادگي كهكشوي مي برتش
آب از سر يه شاپرك گذشته بود و داشت حالا فروش ميداد
علي كوچيكه
نشسته بود كنار حوض
حرفاي آبو گوش ميداد
انگار كه از اون ته ته ها
از پشت گلكاري نورا يه كسي صداش مي زد
آه ميكشيد
دس عرق كرده و سردش رو يواش به پاش مي زد
انگار ميگفت يك دو سه
نپريدي ؟ هه هه هه
من توي اون تاريكياي ته آبم بخدا
حرفمو باور كن علي
ماهي خوابم بخدا
دادم تمام سرسرا رو آب و جارو بكنن
پرده هاي مرواري رو
اين رو و آن رو بكنن
به نوكران با وفام سپردم
كجاوه بلورمم آوردم
سه چار تا منزل كه از اينجا دور بشيم
به سبزه زاراي هميشه سبز دريا مي رسيم
به گله هاي كف كه چوپون ندارن
به دالوناي نور كه پايون ندارن
به قصراي صدف كه پايون ندارن
يادت باشه از سر راه
هفت هشت تا دونه مرواري
جمع كني كه بعد باهاشون تو بيكاري
يه قل دو قل بازي كنيم
اي علي من بچه دريام نفسم پاكه علي
دريا همونجاس كه همونجا آخر خاكه علي
هر كي كه دريا رو به عمرش نديده
اززندگيش چي فهميده ؟
خسته شدم حالم بهم خورد از اين بوي لجن
انقده پا به پا نكن كه دو تايي
تا خرخره فرو بريم توي لجن
بپر بيا وگرنه اي علي كوچيكه
مجبور ميشم بهت بگم نه تو نه من
آب يهو بالا اومد و هلفي كرد و تو كشيد
انگار كه آب جفتشو جست و تو خودش فرو كشيد
دايره هاي نقره اي
توي خودشون
چرخيدن و چرخيدن و خسته شدن
موجا كشاله كردن و از سر نو
به زنجيراي ته حوض بسته شدن
قل قل قل تالاپ تالاپ
قل قل قل تالاپ تالاپ
چرخ مي زدن رو سطح آب
تو تاريكي چن تا حباب
علي كجاس ؟
تو باغچه
چي ميچينه ؟
آلوچه
آلوچه باغ بالا
جرات داري ؟ بسم الله
اشتراک در:
نظرات پیام
(
Atom
)
جستجوی این وبلاگ
برچسبها
جاهايي که سر ميزنم
کتابخانهها
- کتاب فارسی
- ایرانیان آمریکای شمالی
- کتابخانه رضا قاسمی-دوات
- کتابخانه داتیس
- قفسه
- کتابخانه آشیان
- پارس تک
- کتابخانه مارکسیستها
- امیرحسین خنجی
- کتابخانه خوابگرد
- کتبخانه اهل سنت
- کتابخانه پارس
- آوای آزاد
- نیلوفرانه
- کتابخانه بهاییان
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه ادم و حوا
- جستجو در کتابهای فارسی
- کتابخانه نهضت ملی ایران
- تبرستان
- کتابخانه ایران باستان
اخبار زرتشتیان
CopyLeft! هرگونه کپی برداری مجازاست، اما خوشحال میشوم اگر به خودم هم خبر بدهید. با پشتیبانی Blogger.
آرشیو وبلاگ
-
2009
(53)
- دسامبر (4)
- نوامبر (3)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (4)
- اوت (6)
- ژوئیهٔ (10)
- ژوئن (4)
- مهٔ (3)
- آوریل (3)
- فوریهٔ (7)
- ژانویهٔ (7)
-
2008
(77)
- دسامبر (4)
- نوامبر (4)
- اکتبر (3)
- سپتامبر (4)
- اوت (15)
- ژوئیهٔ (11)
- ژوئن (7)
- مهٔ (2)
- آوریل (7)
- مارس (11)
- فوریهٔ (2)
- ژانویهٔ (7)
-
2007
(60)
- دسامبر (7)
- نوامبر (1)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (3)
- اوت (2)
- ژوئیهٔ (8)
- ژوئن (10)
- مهٔ (5)
- آوریل (2)
- مارس (8)
- فوریهٔ (3)
- ژانویهٔ (9)
-
2006
(130)
- دسامبر (8)
- نوامبر (6)
- اکتبر (6)
- سپتامبر (6)
- اوت (8)
- ژوئیهٔ (15)
- ژوئن (15)
-
مهٔ
(21)
- اطلاعات پرواز یا...؟
- متن نامه جدید احمقی ژاد به بوش
- مانا
- من کانادا رو میکشم!
- بی خوابی
- ترکسیم و پان ترکیسم
- خاطرهی مجروح
- اسلام!
- Sir Arthur Conan Doyle
- حکایت شناگر و آب
- خیام
- خیام
- دردسرهای Commentگذاشتن-2
- دردسر Comment گذاشتن
- دعای باران و فرهاد!
- سنگسار
- دکتر فرانکشتاین
- Our Dear Holy President and her Horn!
- صداوسيما در راه رقابت يا ياهو و گوگل
- به علي گفت مادرش روزي ...
- مهاجرت
- آوریل (15)
- مارس (8)
- فوریهٔ (6)
- ژانویهٔ (16)
بیشتر خواندهشدهها
-
در پسلرزهای اولیهی «اسناد پاناما»، وقتی مشخص شد در برخی از این اسناد، نام «محمود احمدینژاد» ذکر شده، گروهی که به اصلاحطلبان معروف شده...
-
در دنیای اینترنت هک کردن معنای خاصی دارد، هک کردن یعنی استفاده از نقطهضعفهای سیستمی برای نفوذ در آن و اینکه ادعا میشود دامین پرشینبلاگ...
-
1- نفرین ملا: اما ناقلان شکرشکن و راویان اخبار چنین حکایت کنند که در روزگارقدیم مطربی بود بس مشهور، بزم بزمیان را با ساز و آواز خود گرم میک...
-
بعد از مدتها یک خنده اساسی فرمودیم! نمیدانم ایمیل ' آقا پرفسور ابراهیم میرزایی بنیاد پیدایش علم حق و عدالت از زمین تا آسمانهای بیکران &...
-
از طلا بودن پشیمان گشته ایم / لطف فرموده ما را مس کنید! اصلا فکر نمی کردم یه Comment ساده -که به طنز هم نوشته شده- بتونه باعث دلخوری کسی بش...
-
یادت هست، چند سال پیش بود؟ شاید بیشتر از ۱۵ سال؟ خیلی ساده، وسط سرمای زمستان،اخرین بطری ودکا را ورداشتی و بدون لباس مناسب و تجهیزات زمستانی...
-
وقتی بنفشه را با گل سرخ برانداز می کنند ممکن است این نظر به میان بیاید که چرا بنفشه اینقدر کبود است؟ بخشی از یک نامه از نیمای یوش به احمد شا...
-
نوشي كجاست؟ من كه خيلي دلم براش تنگ شده قرار بود فقط 2 هفته نباشه ولي الان نزديك 1 ماه كه نيست
-
ميخواهم از شما که از ما هزار بار بگوييد بگويند با قاري بزرگ، ميکاريم عشق بزرگ را، تا گل دهد به دامن بيزاري بزرگ... لینک
-
در تقسیمبندی ذهنی من٬آدمها انواع مختلفی دارند که یک نوع آنرا من ترانسپرنت نامیدهام٬آدمهای ترانسورنت آدمهایی هستند که حضورشان را حس نمیکن...
© ما اينيم 2013 . Powered by Bootstrap , Blogger templates and RWD Testing Tool
هیچ نظری موجود نیست :
ارسال یک نظر