یادداشتهای یک کچل از خودراضی
شنبه، فروردین ۱۱، ۱۳۸۶
جمعه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۶
آدمها
در تقسیمبندی ذهنی من٬آدمها انواع مختلفی دارند که یک نوع آنرا من ترانسپرنت نامیدهام٬آدمهای ترانسورنت آدمهایی هستند که حضورشان را حس نمیکنی ولی نبودشان را چرا٬
حضور آنها هیچ نوع باری بر دوش آدم ندارد و بدون اینکه ادم حس کند ٬بار بسیاری را از دوش آدم برمیدارند
.برای همین است که نبودشان را حس میکنی
بهترین نمونه این ادمها دوستان ما هستند٬بر روی واژه دوست تاکید میکنم چرا که هر آشنایی دوست آدم نیست.
قدرشان را بدانیم و دست همه شان را به گرمی بفشاریم٬
سال پیش بدترین سال زندگی من بود و اگر لطف و مهربانی این دوستان عزیز نبود نمی دانم چه اتفاقی میافتاد.
نام بعضی از این دوستان را در لینکهای این صفحه میبینید و بعضیها هم که وبلاگ ندارند٬
ازهمهتان متشکرم برای گرمای وجودتان و مهربانیهایتان.
حضور آنها هیچ نوع باری بر دوش آدم ندارد و بدون اینکه ادم حس کند ٬بار بسیاری را از دوش آدم برمیدارند
.برای همین است که نبودشان را حس میکنی
بهترین نمونه این ادمها دوستان ما هستند٬بر روی واژه دوست تاکید میکنم چرا که هر آشنایی دوست آدم نیست.
قدرشان را بدانیم و دست همه شان را به گرمی بفشاریم٬
سال پیش بدترین سال زندگی من بود و اگر لطف و مهربانی این دوستان عزیز نبود نمی دانم چه اتفاقی میافتاد.
نام بعضی از این دوستان را در لینکهای این صفحه میبینید و بعضیها هم که وبلاگ ندارند٬
ازهمهتان متشکرم برای گرمای وجودتان و مهربانیهایتان.
پنجشنبه، فروردین ۰۲، ۱۳۸۶
هفته در ایران باستان
تقدیم به پاسپارتو
یک نکته:این که در ایران باستان روز هفته داشتهایم یا نه٬نه باعث افتخار است نه باعث شرمندگی٬این فقط یک تقسیم بندی است٬ بنابراین این نوشتار قرار نیست بر افتخارهای ما چیزی بیافزاید یا کم کند.
فارسیان درآغاز سلطنت خود هفته نداشتند زیرا اولین اشخاصی که هفته را استعمال کردند اهل مغرب بودند خصوص اهل شام و حوالی آن که چون انبیاء در این ناحیه ظهور نمودند از هفته اولین که آغاز جهان در آن بود مردم را اخبار کردند چنانکه در تورات ناطق است سپس از اهل شام در دیگر امم انتشار یافت و عرب عاریه به پواسطه قرب جوار و تعرب اسمعیلبنابراهیم در این کار از ایشان پیروی کردند(آثارالباقیه٬ نوشته ابوریحان بیرونی ترجمه اکبر داناسرشت)روزهای هفته از کجا آمدهاند؟
روزهای ماه سی روز است و بر هفت قابل تقسیم نیست٬
روزهای سال هم ۳۶۵ روز است که این عدد هم بر هفت قابل تقسیم نیست.
بنابراین این تقسیم بندی جدا از تقسیم بندیهای دیگر است و ارتباطی با ماه و سال ندارد.
چرا این تقسیمبندی بوجود آمده است؟
تقویم ایران باستان ارتباط تنگاتنگی با اعتقادات مذهبی در ایران باستان دارد٬و تمام نامها ریشهای مذهبی دارند
اما نامهای روزهای هفته چه ارتباطی با ایران باستان دارند؟
در تقویم ایران باستان هر سال 365 روز دارد و هر ماه 30 روز تمام٬پنج روز باقیمانده را پنجه دزدیده شده میگویند(به نقل از ابوریحان)
نام 12 ماه سال از نامهای امشاسپدان است که عبارتند از :
فروردین(حمع فرورد-Farward است که از واژه فروشی گرفته شده است)
اردیبهشت : (اشه و هیشته) امشاسود نگهبان درستی و پرهیزگاری است
خرداد : (هئوروه-Haurva) به معنای از هر نظر کامل
تیر :ستاره تشتر و نگهبان آب است.
امرداد(امرتات) نام ششمین امشاسپند به معنی بیمرگی است و نگهبان گیاهان و خوردنیهاست
شهریور : (خشثره و ئیریه) به معنی شهریاری کامل ٬نگهبان و مالک فلزات؟(فرشته ایست که به جواهر هفتگانه که طلا و نقره و دیگر فلزات که قوام صنعت و دنیا و مردم بدان است موکل است )
مهر :(میترا؟)برکت دهنده و حامی پیمان
آبان : نگهبان آب
آذر:(آتش) پاسبان آتش
دی : (آفرنش)
بهمن(وهومنه) اندیشه نیک
سپندارمذ(اسپندارمذ-اسفند):فروتنی
و هر روز ماه نیز نامی مخصوس خود دارد که آن تیز از نامهای ایزدان و امشاسپدان است.
نام روز اول هر ماه به نام خداونگار-اهورمزدا- نامیده شده و از روز دوم تا روز هفتم به نام شش امشاسپند یا میهن ایزدان زرتشتی است بنابراین هفت روز اول ماه عبارتند از:
اهور-مزد(Ahur-mazda) = اورمزد
وهومنه (Vahomana) = وهومن٬بهمن
اشا-وهیشت(Asha-Vahishta) = ارث-وهیثت=اردیبهشت
خشتز-وئیریه(Khshathra-Vaira)= شتریور = شهریور
سپتآرمئیتی(Spenta-Araiti) = سپندارمت=شهریور
هيورتات(Haurvatat) = خردات=خرداد
امزتات(Amertat) = امردات= امرداد
در تمام این تقسیمبندیها هیچ اشارهای به هفته نشده است.
اما این فکر که ایرانیان هفته داشتهاند از کجا آمده است؟
شاید این تفکر از اینجا بوجود آمده باشد که روزهای هشتم٬پانزدهم وبیستوسوم هر ماه به نام دثوش نامیده شده یعنی
روز هشتم : دثوش-یادذوه (Dathush-dazva) = دیبآذر
پانزدهم : دئوش-یا-دذوه(Dathush-dadhava) = دی-دی بمهر
بیستوسوم: دثوش-دذوه(Dathush-dadhva)= دی-دیبدین
تنها اشارهای که ممکن است نشاندهنده تقسیم ماه به چهر بخش باشد همین یک نکته است ولی از آنجایی که نام روزها هر هفته تکرار نمیشود(این تکرار فقط برای دئوش وجود دارد)این نمی تواند نشاندهنده هفته باشد.
اشاره دیگر٬شاهنامه فرودوسی است٬که در آن از روز چهارشنبه(سوری)نام برده شده و چون فرودوسی برای شاهنامه از متنهای قدیمی استاده کردهُ٬گفته میشود که نشاندهنده روز هفته است٬اما میدانیم که شنبه واژهای عربی است٬پس اشاره فردوسی نمیتواند ریشهای فارسی داشته باشد.
بنابراین واژههایی مانند چهارشنبهسوری بدون شک بعد از اسلام به فرهنگ ایرانی وارد شدهاند و جایگرین مترادفهای فارسی خودشان(جشنسوری؟) شدهاند و طبیعی است که در این تغییر٬دچار تغییر زمانی هم شده باشند.
----
با نگاهی به :
گاهشماری و جشنهای ایران باستان نوشته هاشم رضی
پژوهشی دز اساطیر ایران-مهرداد بهار
جشنهای ایرانی -دکتر پرویز ورجاوند
و البته اوستا
چهارشنبه، فروردین ۰۱، ۱۳۸۶
شنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۸۵
غرور ملی یا جوگیری ملی؟
باز هم جوگیر شدیم یا اینبار قضیه جدی است؟
چرا باید باور کنم که جوگیر نشده ایم؟
من نمیفهمم مردمی که به چیزهای بسیار مهمتر و توهینهای بزرگتر به تاریخاشان بیتفاوتاند چطور به یک فیلم بی ارزش هالیودی حساسیت نشان میدهند؟
چطور وقتی ایرانیان زرتشتی ،کلیمی،بهایی و ... مجبور به کوچ اجباری از ایران میشوند کسی اعتراضی نمیکند؟
چطور میتوانید برنامههای مبتذل و سراسر توهین صدا و سیمای جمهوری اسلامی را در مورد ایران تحمل کنید ولی تحمل یک فیلم ساده را ندارید؟
چطور وقتی طبق یک بخشنامه تمام برنامهسازان تلوزیونی موظفاند در فیلمهایشان برای شخصیت های منفی نام ایرانی و برای شخصیتهای مثبت نام اسلامی(عربی) اتنتخاب کنند ککتان هم نمیگزد؟
چرا وقتی جناب رییس سابق صدا و سیما در سحنرانی اش در مسجد بلال ایرانیها را مشتی بربر و وحشی حطاب کرد که با حمله اسلام متمدن شدند صدایتان در نیآمد؟
چرا کسی به سخنان آیتالله ... در مورد ایران باستان اعتراضی نمیکند؟
راستی ،چطور شده که امروز همه مسوولان مملکتی ملیگرا شدهاند؟
مگر بنیانگذار جمهوری اسلامی نبود که میگفت :"ملی گرایی اساس بدبختی ماست"؟
مگر همین مجلس محترم نیست که تلاش میکند تعطیلات نوروز را کم کند و به جایش عید فطر را یک هفته تعطیل کند؟
مگر در همین مملکت کتاب توهینآمیز کیمیای سعادت امام محمد غزالی را چاپ نمیکند؟
فرمایش ایشان را در مورد نوروز خواندهاید؟
چند نمونه دیگر بیاورم کافی است؟
چطور حالا که ماجرای انرژی هستهای پیش آمده،همه مسوولان دم از غرور ملی میزنند؟
چطور شده که این روزها همهاش ای ایران ای مرز پرگهر را پخش میکنند؟
یا یار دبستانی من را؟
(این یار دبستانی من هم چیز عجیبی ایست،
یادم هست بهمن سال 68 در خیابان انقلاب سر خیابان کاوه از یکی از این چادرهایی که به مناسبت دهه فجر برپاشده بود و نوارهای انقلابی میفروخت سراغش را گرفتم و البته جایتان خالی کتک مفصلی هم خوردم!)
چرا انتظارهای عجیب از دنیا دارید؟
انتظار دارید رییس جمهور منتخبتان(نکند احمدی زاد را هم هالیود رییس جمهور ایران کرده؟) هر روز به یهودیان دنیا توهین میکند(به فرض در ماجرای هولوکاست،میلیونها یهودی کشته نشده باشند،هزارها نفر که کشته شدهاند!) و یهودیان دنیا هم دست به سینه بنشینند و هیچ کار نکنند؟
قضیه بر سر لحاف ملاست وگرنه جمهوری اسلامی راا چه به ملیگرایی و کوروش و ذالفرنین و ....؟
شما چرا جوگیر شدهاید؟
---
این را هم بخوانید بد نیست: سخنان آیت الله خزعلی در مورد نوروز
چرا باید باور کنم که جوگیر نشده ایم؟
من نمیفهمم مردمی که به چیزهای بسیار مهمتر و توهینهای بزرگتر به تاریخاشان بیتفاوتاند چطور به یک فیلم بی ارزش هالیودی حساسیت نشان میدهند؟
چطور وقتی ایرانیان زرتشتی ،کلیمی،بهایی و ... مجبور به کوچ اجباری از ایران میشوند کسی اعتراضی نمیکند؟
چطور میتوانید برنامههای مبتذل و سراسر توهین صدا و سیمای جمهوری اسلامی را در مورد ایران تحمل کنید ولی تحمل یک فیلم ساده را ندارید؟
چطور وقتی طبق یک بخشنامه تمام برنامهسازان تلوزیونی موظفاند در فیلمهایشان برای شخصیت های منفی نام ایرانی و برای شخصیتهای مثبت نام اسلامی(عربی) اتنتخاب کنند ککتان هم نمیگزد؟
چرا وقتی جناب رییس سابق صدا و سیما در سحنرانی اش در مسجد بلال ایرانیها را مشتی بربر و وحشی حطاب کرد که با حمله اسلام متمدن شدند صدایتان در نیآمد؟
چرا کسی به سخنان آیتالله ... در مورد ایران باستان اعتراضی نمیکند؟
راستی ،چطور شده که امروز همه مسوولان مملکتی ملیگرا شدهاند؟
مگر بنیانگذار جمهوری اسلامی نبود که میگفت :"ملی گرایی اساس بدبختی ماست"؟
مگر همین مجلس محترم نیست که تلاش میکند تعطیلات نوروز را کم کند و به جایش عید فطر را یک هفته تعطیل کند؟
مگر در همین مملکت کتاب توهینآمیز کیمیای سعادت امام محمد غزالی را چاپ نمیکند؟
فرمایش ایشان را در مورد نوروز خواندهاید؟
....و آنچه برای سده و نوروز فروشند ؛ چون سپر و شمشير چوبين و بوق سفالين ؛ اين در نفس خود حرام نيست ؛ و ليکن ؛ اظهار شعار گبران است !که مخالف شرع است !و از اين جهت نشايد .
افراط کردن در آراستن بازار به سبب نوروز ؛ و تکلف های نو ساختن برای نوروز نشايد !!بلکه نوروز و سده بايد که مندرس شود و کسی نام آن نبرد !!
گروهی از سلف گفته اند که روزه بايد داشت تا از آن طعام ها خورده نيايد .
و شب سده ؛ چراغ فرا نبايد گرفت (يعنی چراغ نبايد روشن کرد ) تا اصلا آتش نبينند
و محققان گفته اند که روزه داشتن اين روز هم ؛ ذکر اين روز بود ؛ و نشايد که نام اين روز برند بهيچ وجه !!بلکه با روزهای ديگر برابر بايد داشت و شب سده همچنين ؛ که از او ؛ خود ؛ نام و نشان نماند !!!!
چاپ تهران -کتابخانه مرکزی -صفحه 407"
چند نمونه دیگر بیاورم کافی است؟
چطور حالا که ماجرای انرژی هستهای پیش آمده،همه مسوولان دم از غرور ملی میزنند؟
چطور شده که این روزها همهاش ای ایران ای مرز پرگهر را پخش میکنند؟
یا یار دبستانی من را؟
(این یار دبستانی من هم چیز عجیبی ایست،
یادم هست بهمن سال 68 در خیابان انقلاب سر خیابان کاوه از یکی از این چادرهایی که به مناسبت دهه فجر برپاشده بود و نوارهای انقلابی میفروخت سراغش را گرفتم و البته جایتان خالی کتک مفصلی هم خوردم!)
چرا انتظارهای عجیب از دنیا دارید؟
انتظار دارید رییس جمهور منتخبتان(نکند احمدی زاد را هم هالیود رییس جمهور ایران کرده؟) هر روز به یهودیان دنیا توهین میکند(به فرض در ماجرای هولوکاست،میلیونها یهودی کشته نشده باشند،هزارها نفر که کشته شدهاند!) و یهودیان دنیا هم دست به سینه بنشینند و هیچ کار نکنند؟
قضیه بر سر لحاف ملاست وگرنه جمهوری اسلامی راا چه به ملیگرایی و کوروش و ذالفرنین و ....؟
شما چرا جوگیر شدهاید؟
---
این را هم بخوانید بد نیست: سخنان آیت الله خزعلی در مورد نوروز
چهارشنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۵
چهرشنبه سوری و یک پرسش بنیادین!
د رکنار تمام چیزهایی که از چهارشنبه سوری گفته میشود مانند این که ایرانیان پیش از اسلام روز هفته نداشته اند و ...(متن سال گذشته من را در این مورد بخوانید)،یک چیز فراموش شده است:
در ایران باستان شب هر روز در انتهای روز بود نه شب قبل از آن! یعنی شب چهار شنبه میشد چهارشنبه شب.
فلسفه ان نیز مقدم بودن نور بر تاریکی بود،
برعکس در فلسفه عربی شب را مقدم بر روز میدانستند یعنی شب چهارشنبه میشد سه شنبه شب
فلسفه ان هم این بود که تاریکی را پیشنیاز روشنایی میدانستند.
خب حالا چرا ایرانیان جشن اتشاشن را که در 5 روز آخر سال برگزار میشد را چهارشنبه سوری نامیدند قابل درک است،اما این که چرا آنرا یه سبک اعراب سهشنبه شب برگزار کردند جای تعجب و سوال دارد.
در پست سال قبل به این نکته توجه نکرده بودم.
در ایران باستان شب هر روز در انتهای روز بود نه شب قبل از آن! یعنی شب چهار شنبه میشد چهارشنبه شب.
فلسفه ان نیز مقدم بودن نور بر تاریکی بود،
برعکس در فلسفه عربی شب را مقدم بر روز میدانستند یعنی شب چهارشنبه میشد سه شنبه شب
فلسفه ان هم این بود که تاریکی را پیشنیاز روشنایی میدانستند.
خب حالا چرا ایرانیان جشن اتشاشن را که در 5 روز آخر سال برگزار میشد را چهارشنبه سوری نامیدند قابل درک است،اما این که چرا آنرا یه سبک اعراب سهشنبه شب برگزار کردند جای تعجب و سوال دارد.
در پست سال قبل به این نکته توجه نکرده بودم.
یکشنبه، اسفند ۲۰، ۱۳۸۵
300،Alexander،سد سیوند،خیج فارس و...
نمیفهمم این همه حساسیت برای چیست؟
چرا خودمان را گول میزنیم؟
کدام تمدن؟
کدام گذشته پرافتخار؟
چرا به یک مشت سنگ و خاک پوسیده چسبیدهایم؟
گذشتهای که از آن دم میرنیم به جای اینکه باعث افتخار ما باشد باید باعث شرمندگی ما باشد،
اینکه ما چگونه میراث نیاکانمان را به این شکل درآوردیم،باعث افتخار است یا شرمندگی؟
بهانه نیاوریم که تقصیر ما نبود،اسکندر، تازیان،مغولها و ... اینگونهامان کردند،
این خود ما بودیم که از اسکندر خدا ساختیم(کمی به قصههای ماد بزرگهایتان در مورد اسکندر کبیرگوش کنید)
این ما بودیم که از تازیانی که پدرانمان را فتل عام کردند و مادرانمان را به بردگی بردند در حد پرستش پرستیدیم(بعد از هزار سال هنوز اربعین شهادتشان را میگیریم!)
کدام یک از ماهایی که این بیانیه ها را مینویسیم،بمب گوگلی می سازیم و... سعی کردهایم دست کم به افکار کوروش فکر کنیم؟
چند نفر از ما تحمل پذیرش حقوق بشر کوروش را داریم؟
چند نفر از ما می توتنیم تحمل کنیم مانند دوره ساخت تخت جمشید،مدیرمان زن باشد؟
چند نفر از ما ...
من این گذشتهای را که در فیلمهایی مانند این و این یکی تصویر میشود را به مراتب به گذشتهای که از آن دم میزنیم ترجیح میدهم،
ترجیح میدهم اجدادم داریوش پشمالوی فیلم اسکندر باشند و این ایرانیهای وحشی فیلم 300
ترجیح میدهم افتخارم به جای تخت جمشید و دروازه ملل اش ،به کپرها و شترها و جنگهای عربی باشد
ترجیح میدادم به جای کوروش و خشایارشاه حاکمانی مانند ... داشتیم.
اینطوری از خیانتی که کردهایم(خودمان یا چند نسل قبل امان چه فرقی می کند؟) کمتر احساس شرمندگی می کردم.
چرا خودمان را گول میزنیم؟
کدام تمدن؟
کدام گذشته پرافتخار؟
چرا به یک مشت سنگ و خاک پوسیده چسبیدهایم؟
گذشتهای که از آن دم میرنیم به جای اینکه باعث افتخار ما باشد باید باعث شرمندگی ما باشد،
اینکه ما چگونه میراث نیاکانمان را به این شکل درآوردیم،باعث افتخار است یا شرمندگی؟
بهانه نیاوریم که تقصیر ما نبود،اسکندر، تازیان،مغولها و ... اینگونهامان کردند،
این خود ما بودیم که از اسکندر خدا ساختیم(کمی به قصههای ماد بزرگهایتان در مورد اسکندر کبیرگوش کنید)
این ما بودیم که از تازیانی که پدرانمان را فتل عام کردند و مادرانمان را به بردگی بردند در حد پرستش پرستیدیم(بعد از هزار سال هنوز اربعین شهادتشان را میگیریم!)
کدام یک از ماهایی که این بیانیه ها را مینویسیم،بمب گوگلی می سازیم و... سعی کردهایم دست کم به افکار کوروش فکر کنیم؟
چند نفر از ما تحمل پذیرش حقوق بشر کوروش را داریم؟
چند نفر از ما می توتنیم تحمل کنیم مانند دوره ساخت تخت جمشید،مدیرمان زن باشد؟
چند نفر از ما ...
من این گذشتهای را که در فیلمهایی مانند این و این یکی تصویر میشود را به مراتب به گذشتهای که از آن دم میزنیم ترجیح میدهم،
ترجیح میدهم اجدادم داریوش پشمالوی فیلم اسکندر باشند و این ایرانیهای وحشی فیلم 300
ترجیح میدهم افتخارم به جای تخت جمشید و دروازه ملل اش ،به کپرها و شترها و جنگهای عربی باشد
ترجیح میدادم به جای کوروش و خشایارشاه حاکمانی مانند ... داشتیم.
اینطوری از خیانتی که کردهایم(خودمان یا چند نسل قبل امان چه فرقی می کند؟) کمتر احساس شرمندگی می کردم.
یکشنبه، اسفند ۱۳، ۱۳۸۵
ای ایران ای مرز پر گه + ار
کار کردن در ایران و به خصوص سازمانی که مدیریتی دولتی داشته باشد سخت ترین کار ممکن و از طرفی ساده ترین کار ممکن است،
بسته به این است که چطور فکر کنی!
اگر بتوانی تفکرت را با تفکر مدیریت(مدیر + ریت) سازگار کنی (به عبارت بهتر اصلا فکر نکنی) ،همه چیز بر وفق مراد است،حق و حقوقت را که میدهند هیچ،کلی پاداش و ترفیع و مدال لیاقت و شجاعت! هم میگیری،فقط باید یاد بگیری که با چشم بسته کار کنی و روزی سه بار با دستمال مدیر محترم را جلا بدهی و تا می توانی از خدمات ارزنده اش تعریف کنی.
بهتر است بالای سرت عکس آقا را نصب کنی و البته کتارش عکس معجزه هزاره سوم را و زیر آن بنویسی انرژی هسته ای ،حق مسلم ماست.
بکسور بودن هم بد نیست ،می توانی روزی چند بارمشت محکمی بر دهان امپریالیسم شرق و غرب بزنی و دهان یاوه گویان و قلم به مزدان(والبته کیبرد به مزدان) را خرد کنی...
باید یادت باشد سر ظهر با سرو صدای تمام در سرویس بهداشتی(!) وضو بگیری و درحالی که جورابت از جیب شلوارت بیرون زده و پاشنه کفش ات را خوابانده ای در محل کار رژه بروی و با آبی که از دستت می چکد همه جا را خیس کنی...
اما اگر نتوانی ....
----
پ.ن: می خواستم این مطلب را برای یکی از صادق ترین دوستان بنویسم،ولی این مثل اینکه این مطلب بیشتر حرف دلم خودم است!.
بسته به این است که چطور فکر کنی!
اگر بتوانی تفکرت را با تفکر مدیریت(مدیر + ریت) سازگار کنی (به عبارت بهتر اصلا فکر نکنی) ،همه چیز بر وفق مراد است،حق و حقوقت را که میدهند هیچ،کلی پاداش و ترفیع و مدال لیاقت و شجاعت! هم میگیری،فقط باید یاد بگیری که با چشم بسته کار کنی و روزی سه بار با دستمال مدیر محترم را جلا بدهی و تا می توانی از خدمات ارزنده اش تعریف کنی.
بهتر است بالای سرت عکس آقا را نصب کنی و البته کتارش عکس معجزه هزاره سوم را و زیر آن بنویسی انرژی هسته ای ،حق مسلم ماست.
بکسور بودن هم بد نیست ،می توانی روزی چند بارمشت محکمی بر دهان امپریالیسم شرق و غرب بزنی و دهان یاوه گویان و قلم به مزدان(والبته کیبرد به مزدان) را خرد کنی...
باید یادت باشد سر ظهر با سرو صدای تمام در سرویس بهداشتی(!) وضو بگیری و درحالی که جورابت از جیب شلوارت بیرون زده و پاشنه کفش ات را خوابانده ای در محل کار رژه بروی و با آبی که از دستت می چکد همه جا را خیس کنی...
اما اگر نتوانی ....
----
پ.ن: می خواستم این مطلب را برای یکی از صادق ترین دوستان بنویسم،ولی این مثل اینکه این مطلب بیشتر حرف دلم خودم است!.
اشتراک در:
پستها
(
Atom
)
جستجوی این وبلاگ
برچسبها
جاهايي که سر ميزنم
کتابخانهها
- کتاب فارسی
- ایرانیان آمریکای شمالی
- کتابخانه رضا قاسمی-دوات
- کتابخانه داتیس
- قفسه
- کتابخانه آشیان
- پارس تک
- کتابخانه مارکسیستها
- امیرحسین خنجی
- کتابخانه خوابگرد
- کتبخانه اهل سنت
- کتابخانه پارس
- آوای آزاد
- نیلوفرانه
- کتابخانه بهاییان
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه کامپیوتر
- کتابخانه نشر کارگری
- کتابخانه ادم و حوا
- جستجو در کتابهای فارسی
- کتابخانه نهضت ملی ایران
- تبرستان
- کتابخانه ایران باستان
اخبار زرتشتیان
CopyLeft! هرگونه کپی برداری مجازاست، اما خوشحال میشوم اگر به خودم هم خبر بدهید. با پشتیبانی Blogger.
آرشیو وبلاگ
-
2009
(53)
- دسامبر (4)
- نوامبر (3)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (4)
- اوت (6)
- ژوئیهٔ (10)
- ژوئن (4)
- مهٔ (3)
- آوریل (3)
- فوریهٔ (7)
- ژانویهٔ (7)
-
2008
(77)
- دسامبر (4)
- نوامبر (4)
- اکتبر (3)
- سپتامبر (4)
- اوت (15)
- ژوئیهٔ (11)
- ژوئن (7)
- مهٔ (2)
- آوریل (7)
- مارس (11)
- فوریهٔ (2)
- ژانویهٔ (7)
-
2007
(60)
- دسامبر (7)
- نوامبر (1)
- اکتبر (2)
- سپتامبر (3)
- اوت (2)
- ژوئیهٔ (8)
- ژوئن (10)
- مهٔ (5)
- آوریل (2)
- مارس (8)
- فوریهٔ (3)
- ژانویهٔ (9)
-
2006
(130)
- دسامبر (8)
- نوامبر (6)
- اکتبر (6)
- سپتامبر (6)
- اوت (8)
- ژوئیهٔ (15)
- ژوئن (15)
- مهٔ (21)
- آوریل (15)
- مارس (8)
- فوریهٔ (6)
- ژانویهٔ (16)
بیشتر خواندهشدهها
-
در پسلرزهای اولیهی «اسناد پاناما»، وقتی مشخص شد در برخی از این اسناد، نام «محمود احمدینژاد» ذکر شده، گروهی که به اصلاحطلبان معروف شده...
-
در دنیای اینترنت هک کردن معنای خاصی دارد، هک کردن یعنی استفاده از نقطهضعفهای سیستمی برای نفوذ در آن و اینکه ادعا میشود دامین پرشینبلاگ...
-
1- نفرین ملا: اما ناقلان شکرشکن و راویان اخبار چنین حکایت کنند که در روزگارقدیم مطربی بود بس مشهور، بزم بزمیان را با ساز و آواز خود گرم میک...
-
یادت هست، چند سال پیش بود؟ شاید بیشتر از ۱۵ سال؟ خیلی ساده، وسط سرمای زمستان،اخرین بطری ودکا را ورداشتی و بدون لباس مناسب و تجهیزات زمستانی...
-
يه نكته خوب انتخابات تو ايران اينه كه رقيبا ﭘﺘﻪ همو مي ريزن رو آب! البته اين وسط آدماي بدبختي مثل عليرضا امير قاسمي هم بى جوري سه مي شن!( شا...
-
Yesterday when I was young The taste of life was sweet as rain upon my tongue I teased at life as if it were a foolish game The way the even...
-
دیروز یکی از دوستان ترک زبان ، می گفت روزنامه ایران یه مقاله چند صفحه ای نوشته و به ترک ها توهین کرده! و کلی هم عصبانی بود. وقتی کاریکاتور ...
-
لطفا اصرار نکن که رای بدهم، اگر بر فرض محال رای هم بدهم، به کسانی رای نمیدهم که نامشان با #فلاحیان و #ریشهری در یک لیست باشد.
-
هر روز مینشست توی بالکن بی نردهی روبرو، روی صندلی پلاستیکی کوتاه قرمزاش با همان شلوارک راهراه سفید و آبی اول سیگاری روشن میکرد بعد ...
-
خواب دبدم "ادوارد" ام، با دستهایی شبیه قیچی توی قطاری اتوبوسی بودم، پر از آدمهایی که بعضیها را میشناختم و خیلیها را نه... ا...
© ما اينيم 2013 . Powered by Bootstrap , Blogger templates and RWD Testing Tool